دوشنبه, ۰۳ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۰۵
((بلال))نخستين شهيد بخش بردخون است و اولين شيريني شهادت را شهد گونه او در كام مردم اين ديار چكانيد . شرح زندگي اورا كه پس از شهادتش تهيه و تدوين گرديده است با هم مي خوانيم.
زندگینامه و وصیت نامه شهید بلال (غلام) زنگباري

 

نام و نام خانوادگي : بلال (غلام) زنگباري                             

نام پدر : گرگعلي                                  

نام مادر : فاطمه                                  

محل تولد :  بردخون                              

نوع حضور در جبهه :بسيجي

شماره شناسنامه : 1955      

تاريخ تولد :   1337/10/16               

تاريخ شهادت :1360/07/05         

محل شهادت :آبادان

تحصيلات :  چهارم ابتدايي                  

مسئوليت(هنگام شهادت):آر.پي.جي زن

شغل :  كارگر                                

محل دفن : گلزار شهداي بردخون


 

نخستين رايحه ي شهادت در بردخون

سال 1337 هجري خورشيدي ،شهر بردخون روستاي كوچكي بود ،با خانه هايي از گل و چوپ درخت خرما و سادگي و صفا ؛نخل هاي مغرور حاشيه روستا ،سدرهاي محجوب و سر به زير و درختان كهور بي ادعا ،بيش از هر چيز در شكل دادن نماي ظاهري روستا نقش بازي مي كردند تپه ماهور گونه هاي جنوبي روستا چشم انداز رشك انگيزي داشتند و در اين ميان خشت هاي گلي، با گل هايي از جنس خود بر هم رديف شده بودند ،تا پناه مردمان ساده و ساده دل بردخون آن روزگار باشند.

شانزدهم دي ماه همان سال ،كه سرماي نه چندان آزارنده اي سر و صورت آفتاب سوخته و سبزه گرگعلي(پدر شهيد) را به بازي گرفته بود ،پاگلين گرم او و فاطمه (مادر شهيد)گرمي گريه شوق انگيزي را انتظار مي كشيد ؛كودكي زاده شد ،تا بر بساط ساده زندگي پدر چشم رضايت بگشايد و خستگي تلاش معاش را براي پدر حلاوت بخشد،گريه نوزاد گرگعلي تلاشگر را به لبخند وا داشت تا لب به دعا بجنباند و شكري و سپاسي او فرزندي زاد كه سالها بعد بوي شهادت را با مشام مردم ديار بردخون آشنا ساخت . به اقتضاي شرايط روحي پدر و روحيات خاص كودك چندين نام بر وي گذارده شد .اما آنچه در افواه مردم جاي گرفت و تا هنوز هم ،بدون ذكر نام خانوادگي بر سر زبان هاست ((بلال)) بود .به روايت شناسنامه نام وي ((غلام))است،گهگاه((علي)) نيز صدايش مي كردند و گاهي نيز او را ((غلامرضا))مي ناميدند.

 

((بلال))نخستين شهيد بخش بردخون است و اولين شيريني شهادت را شهد گونه او در كام مردم اين ديار چكانيد . شرح زندگي اورا كه پس از شهادتش تهيه و تدوين گرديده است با هم مي خوانيم :

شهيد بلال زنگباري فرزند گرگعلي در سال 1337 در بردخون نو متولد شد ،او اولين فرزند خانواده مستضعفي بود كه به فقر مادي شديد دچار بود وپدرش از راه كشاورزي و دام پروري و زحمات و كارهاي پر رنج و طاقت فرساي ديگر امرار معاش مي كرد .

وي در سن 7 سالگي به دبستان رفت ولي به علت نداشتن امكانات كافي و مشكلات مادي نتوانست بيشتر از دو كلاس به تحصيل خود ادامه دهد.

ناچار ضمن ترك تحصيل به ياري پدر شتافت تا بتواند خانواده پر عائله شان را اداره كند ،در همين زمان به مكتب خانه رفت و به فراگيري قران پرداخت و در همان وقت هم در كارهاي زراعي و دامداري و باغباني به پدر خود كمك مي كرد و نيز به ديگران هم از هر گونه كمكي و فرماني دريغ نمي داشت (1)،بعد از چند سال براي كار به كشورهاي شيخ نشين مسافرت كرد و مدتي در آنجا به كارگري پرداخت پس از باز گشت به خدمت سربازي رفت و در زمان اوج گيري انقلاب  در سربازي بود، و همزمان در مبارزه ملت ايران شركت داشت، پس از پيروزي انقلاب از خدمت ترخيص و در بخش بردخون با تشكيل بسيج مستضعفين  در اين اركان ثبت نام نمود وبراي گذراندن دوره به بوشهر رفت و پس از اتمام دوره با موفقيت به محل باز گشت وي يكي از چهره هاي سرشناس فوتبال بردخون بود او در ايام عزاداري و سوگواري ماههاي محرم و صفر در برگزاري و همكاري اين مراسم فعاليت چشمگيري داشت و به سينه زني علاقه تام و اخلاص فراواني داشت و در اجراي اين سنت مقدس فردي نمونه بود، اين بود كه چون جنگ تحميلي از طرف رژيم عراق بر كشور اسلامي ايران شروع شد بنب به درخواست خودش به جبهه رفت و در تاريخ 5/7/1360در جبهه آبادان بوسيله ي تركش خمپاره به شرف شهادت نائل شد.


چند خصوصيت از شهيد عزيز از زبان اهالي بخش:

او بسيار ساده پوش بود و ساده زندگي مي كرد و تمام افراد خانواده به خاطر صفا و صداقتش او را دوست مي داشتند و به او احترام مي گذاشتند

برادرانش را به نماز وادار مي كرد و تاكيد بسيار زيادي برحجاب خواهرانش مي داشت . شهيد از همان اوايل كودكي به نماز اهميت مي داد و به طوري كه نزد يكي از روحانيون محل مي رفت و  مسائل شرعي رااز او مي پرسيد.

شهيد در رفاقت بسيار كم نظير بود به طوريكه  محضر سادات بزرگ بردخون همچون حاج سيد محمد حسيني مي رفت و هر فرماني كه مي دادند به نحو احسن انجام ميداد ايشان به همين خاطر بود كه خونش را حاضر بود براي امام حسين فدا كند زيرا به سخنان سادات گوش فرا مي داد و ارزش زيادي هم قائل بود .

شهيد هيچ وقت از كار و تلاش خسته نمي شد ،هميشه مي گفت انسان را خدا براي كار و زحمت آفريده پس من هم به همين خاطر تا لحظه مرگ كار مي كنم .

 

 

وصيت نامه شهيد غلام زنگباري

بسم الله الرحمن الرحيم

درود به رهبر كبير انقلاب،امام خميني و سلام به امت شهيد پرور ايران و سلام به خانواده عزيزم .من هدفي كه داشتم ،خدمت به خدا بوده و براي او به جبهه رفتم .

خداوندا تا از من راضي نشده اي مرا از دنيا مبر . پروردگارا شهادت را نصيب من گردان كه اين بزرگترين هدف و آرزوي من است .

اكنون كه من به شهادت رسيده ام به شما رزمندگان چه در جبهه و چه در پشت جبهه مي گويم تا مي توانيد فقط براي خدا و در راه خدا قيام كنيد و مزدوران داخلي و خارجي را به زباله دان تاريخ بيندازيد .

شما مسلمانان بدانيد كه پيروزي از آن شماست ،چون حق با شماست .

بنابراين هميشه حضور خود را در صحنه حفظ كنيد و توطئه هاي دشمن را يكي پس از ديگري خنثي كنيد كه آنها آخرين لحظات مرگ خود را دارند طي مي كند . من مي دانم كه شما برادران مسلمان از مرگ نمي هراسيد و شهادت را انتخاب كرده ايد ،زيرا اين راه شما خط اسلام مي باشد

جنازه مرا به زادگاهم بردخون ببريد.

والسلام: غلام زنگباري

 

 

 

 

منبع :

 کتاب به دریا پیوستگان : شهیدنامه شهدای بردخون

 گردآورنده : عابدی مجید

 محل نشر : بوشهر

تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۱۲/۲۴

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده