سه‌شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۷
آنچه می خوانید خاطره ای کوتاه از مبارزات انقلابی «شهید سید جواد حسینی فرمانده لشکر ثارالله» در زمان حمله چماق به دست ها است.

حمله چماق به دست ها

نوید شاهد: حوالي سال 1354 در ارتباط با مسائل سياسي و فعاليت هاي مذهبي عليه رژيم طاغوت ، با سيد آشنا شدم . مشغول تحصيل در دانشگاه شيراز بودم و در رفت و آمدهايم به جيرفت سيد را كه پر جنب و جوش و خستگي ناپذير فعاليت مي كرد، مي ديدم.

روابط ما صميمي شده بود . جزئي از هم بوديم تا جايي كه بعدها سيد با خواهرم ازدواج كرد.

برادران ديگري هم مثل سردار محمد مشايخي، اكبر افشاري، سردار شهيد صفر معناصري بودند كه جدي فعاليت مي كردند و سيد تقريباً تنها كسي بود كه آشنايي كامل با قرآن، كتب مذهبي، روايات و احاديث داشت و معلم و محرك باقي برادران جيرفتي بود . كلاس هايي هم در سطح شهر مخفيانه براي كساني كه تشنة مسائل مذهبي بودند ، برگزار مي شد. ادارة اين كلاس ها به عهدة خود سيد بود . ما كسي را جز او نداشتيم كه به مسائل مذهبي كاملاً مسلط باشد . آشنايي ايشان با خواهر بنده كه منجر به ازدواجشان گرديد ، در يكي از همين كلاس هاي قرآني بود كه براي برادران و خواهران جداگانه تشكيل مي داد.

او هستة اصلي بچه هاي مذهبي و سياسي شهر جيرفت از سال 54 تا 57 بود. با تلاش خستگي ناپذير زحمت مي كشيد. سالي دو، سه بار براي تهية كتب سياسي و مذهبي كه ممنوع بودند ، مي آمد شيراز. بعضي از اين كتاب ها را هم از يزد و اصفهان و قم تهيه مي كرد و با برنامه ريزي ماهرانه و مخفيانه به جيرفت انتقال مي داد.

سردار شهيد محمد مشايخي هم در اين جريان نقشي اساسي و مؤثري داشت. او رانندة كاميون بود و گواهينامه پايه يك داشت . كتاب ها و اعلاميه ها را معمولاً شهيد مشايخي به جيرفت مي رساند و فو ق العاده در كارش مهارت داشت.

آبانماه 1357 بود . من در شيراز بودم . اطلاع دادند عده اي چماق به دست با هدايت و برنامه ريزي ساو اك كه از كانال ژاندارمري وقت از روستاهاي اطراف جيرفت بخصوص از دهات حاشية بلوك كه توسط كدخداهاي آن مناطق جمع آوري و هماهنگ شده بودند ، به عنوان طرفداري از رژيم به شهر حمله ور شده و موقعيت شهر را به خطر انداخته اند تا زهر چشمي از افرادي كه فعاليت هاي سياسي و مذهبي داشتند، بگيرند.

بيش از صد نفر را با پول تطميع و تهديد كرده و براي تظاهرات به شهر آورده بودند . به خا نة امام جمعة شهر حمله مي كنند و او را مورد اهانت و كتك كاري قرار مي دهند و زخمي مي كنند. به خانة چند نفر از افراد شناخته شدة مذهبي از جمله حاج نجف افشاري نيز هجوم مي برند ، شيشه هاي خانه اش ر ا مي شكنند و فحاشي مي كنند. تمام اين كارها تحت فرماند هي ژاندارمري وقت صورت مي گيرد.

خودم را به جيرفت رساندم . به برادران پيوستم و در جلسه اي كه با هم داشتيم به اين جمع بندي رسيديم كه براي حفاظت از شهر ، يك انتظامات مردمي و اسلامي تشكيل شود . عليرغم اينكه ژاندارمري بيكار نمي نشست و اسلحه هم داشت ، سيد جواد نقش بر جسته اي در اين قضيه ايفا كرد .

بخصوص در برنامه ريزي اين تشكل حدود 100 الي 200 نفر سازماندهي شدند و ساختماني كه فكر مي كنم هنرستان بود ، در حاشية شهر براي اين كار در نظر گرفته شد . در آن شرايط هر كسي كه مي توانست اسلحه تهيه كند حالا چه شكاري و چه كمري مسلح مي شد . از اوايل آذرماه 1357 تا پيروزي انقلاب به مدت سه ماه ، شهر و جاده هاي اطراف شهر تحت كنترل بچه ها بود.

شهر آبستن حادثه بود و همه چيز رنگ و بوي مخصوص گرفته بود . رفت و آمدها، برخوردها و سر زندگي و تحول عظيم در رفتار مردم به چشم مي خورد.

زندگي به طرز نشاط آوري درخيابان شهرباني و لرها جريان داشت مردم منتظر اتفاقي خوشايند بودند . روزها روزهاي عشق و حماسه بود . اضطراب و حادثه انقلاب از بيرون نمي آمد كه در دلهاي مردم اتفاق افتاده بود.

در سينه هايشان نفسهايشان مي تپيد و آن همه انرژي عصيانگرانه فراموش شدني نيست.

خلاصه براي اينكه درگيري صورت نگيرد بين شهرباني و نيروهاي مردمي حزب اللهي با آنها مذ اكره كرديم به آنها قول داديم در صورتي كه فقط مسؤول نگهباني و نگهداري همان ساختمان خودشان باشند و نخواهند در شهر و اتفاقاتي كه در حال افتادن بود دخالت كنند، به ژاندارمري حمله نكنيم و انتظامات شهر و اطراف شهر همچنان به عهد ة برادران مذهبي باشد .

هرچند كه به راحتي زير بار نمي رفتند تا اينكه تهديد شدند كه اگر از ساختمان ژاندارمري بيرون بيايند مورد حمله برادران قرار مي گيرند و نهايتاً به دليل رعب و وحشتي كه بوجود آمده بود در آن سالها بخصوص ماجراي تخليه ساختمان ساو اك، نيروهاي ژاندارمري و شهرباني صلاح در اين ديدند كه تنها به حفظ همان ساختمان و اسلحه ومهمات خود بپردازند . و عملاً از هر گونه دخالت خودداري كردند.

نقش سيد جواد كه تازه از زندان فرار كرده بود و به مسائل نظامي هم اطلاع كافي داشت نقشي تعيين كننده بود.

به هر حال در طول اين سه ماه، اتفاقات زيادي افتاده كه به پاره اي از آنها اشاره خواهم كرد. به سران و رهبران چماق بدست ها پيغام داديم، اگر وارد شهر شويد و قصد تظاهرات داشته باشيد در مسيرتان تله هاي انفجاري مي گذاريم و ماشينهايتان را منفجر مي كنيم.

و درگيري مي شود و هر چه ديديد ازچشم خودتان است و در اين راستا تبليغات وسيعي انجام شد كه دراين تبليغات مثل هميشه سيد جواد نقشي زيربنايي داشت نهايتاً ترسيدند و به اين اكتفا كردند كه از حاشيه شهر عبور كنند و به عنبر آباد بروند و وارد شهر نشوند و به اين شكل طرفداريشان را از دولت بختيار نشان دهند.

تمام خيابانهاي حاشية شهر دو تا پل خروجي داشت كه روي رودخانة هليل وجود داشت يكي در قسمت ورودي شهر و دومي در ناحيه سرجاز در مسير عنبر آباد و تمام خيابانها و راه هاي منتهي به اين مسير توسط برادران محافظت مي شد.

چماق به دستها سوار برخودروهايي كه رهبرانشان در اختيارشان گذاشته بودند و مسلح به اسلحه هاي ژاندارمري از حاشية شهر عبور كردند بي آنكه جرئت وارد شدن به شهر را داشته باشند . همه بچه ها آمده بودند تا اگر اتفاقي افتاد از شهر دفاع كنند خوشبختانه با برنامه ريزي دقيقي كه صورت گرفته بود مشكلي پيش نيامد و امكان ورود چماق به دستها به شهر ميسر نشد.

تنها اتفاقي كه روي داد انفجار چند سه راهي براي ايجاد رعب و وحشت در نزد يكي كاوران چماق بدستها بود كه صداي مهيبي داشت و بيشتر صوتي بود و تأثير خودش را هم گذاشت.

حادثة بعدي جريان خوانين بود كه امنيت منطقه كهنوج ر ابر عهده داشتند. كهنوج شهرستان نبود و خوانين مسلح تا بعد از پيروزي انقلاب يعني در اين دورة سه ماهه از طرفداران نيروهاي اسلامي بودند و اعلام كردند كه مي خواهيم با يك كاروان هزار نفري از افراد مسلح به شهر بياييم و از نيروهاي مسلمان و انقلابي جيرفت و از انقلاب رهبر انقلاب اعلام پشتيباني كنيم.

نشستيم و روي اين جريان بحث و تجزيه و تحليل كرديم و به اين جمع بندي رسيديم كه ورود مسلحا نة خوانين به جيرفت با توجه به نيروهاي زياد و اسلحه هاي خود كاري كه در اختيار داشتند ، احتمال درگيري و حمله به شهرباني و ژاندارمري را افزايش مي دهد كه باعث غارت اسلحه و مهمات موجود در شهرباني و ژاندارمري خواهد شد و اين قابل كنترل نيست . علاوه برآن ممكن است كشتاري غير قابل پيش بيني صورت بگيرد كه در آن شرايط اصلاً به صلاح نبود . بعد از بررسي هاي دقيق به اين نتيجه رسيديم كه اجازة ورود مسلحانه به شهر را ندهيم. انها باز اصرار كردند كه مي خواهيم پشتيباني خود را از نيروهاي انقلابي جيرفت اعلام كنيم. ما هم پذيرفتم با اين شرط كه اولاً قبل از ورود به شهر مسير كاروان را ما تعيين مي كنيم و ثانياً انتظامات مسير حركت، بايد به عهد ة ما باشد ، آن هم با برنامه ريزي دقيق كه سيد جواد نقش اساسي در اين ماجرا داشت . مسير كاروان به شكلي طراحي شده بود كه از حوالي شهرباني و ژاندارمري نباشد.

سيد در اجراي اين هماهنگي و نظارت انتظامي زحمت كشيد. در نهايت بعد از پيش بيني يك مسير خاكي كه دو خيابان را شامل مي شد ، كاروان خوانين پشتيباني و آمادگي خود را از انقلاب اسلامي نشان دادند.

شليك هاي هوايي هم به جهت حمايت از ما توسط آ نها صورت گرفت كه البته كاملاً كنترل شده بود . با برنامه ريزي و پيشنهادات دقيق سيد جواد برنامه به خوبي به اتمام رسيد و مردم كوچكترين صدمه اي نديدند و درگيري با مقر شهرباني و ژاندارمري پيش نيامد.

اسلحه هايي را كه نيروهاي خوانين با آن از طرف استانداري براي حمايت از نظام مسلح شده بودند ، بعدها عليه خود نظام بكار بردند . تشكل مسلحانة خوانين منطقة كهنوج قبل از پيروزي انقلاب اسلا مي انگيزه هاي كاملاً مذهبي نداشت. در دوران طاغوت با اجراي اصلاحات ارضي 39 مقداري از زمين هاي ما لكين و خوانين بزرگ منطقة كهنوج - سال هاي 40 بين كشاورزان تقسيم شده بود . با شكل گيري انقلاب بخصوص در ماه هاي آخر عمر رژيم طاغوت، خوانين منطقه و مالكان بزرگ به طرفداري از نهضت اسلامي مسلح شدند كه انگيز ه هاي اقتصادي و باز پس گرفتن زمين هاي تقسيم شده وجود داشت . آنها تمرد كردند و درگيري هايي بين برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و خوانين مسلح اتفاق افتاد كه بعضي از آنها كشته شدند ، هر چند ما هم تعدادي شهيد داشتيم . در نهايت، پيروزي با ما بود، بعضي از آنها خلع سلاح شدند و يا از منطقه بيرون رانده شدند.

از اوايل آذرماه 57 انتظامات و امنيت شهرستان جيرفت دست برادران انقلابي و مذهبي بود . حوالي روز نوزدهم و بيستم بهمن ماه از طرف امام

دستور شكستن حكومت نظامي و عدم رعايت حكومت نظامي توسط مردم تهران صادر شد . درگيري هاي مردم با نيروهاي مسلح شروع شد . اكثر پادگان هاي نظامي تهران و بعضي از استان ها و شهرستان هاي ديگر توسط مردم خلع سلاح شدند.

سلاح ها به دست مردم افتاد و بعدها مشكلاتي در رابطه با جمع آوري اسلحه ها به وجود آمد . با صدور دستور جمع آوري اسلحه ها از طرف امام (ره)، اين سلاح ها با مشكلات زيادي از بين مردم جمع آوري گرديد . خيلي از اين اسلحه ها هم در اختيار ضد انقلاب بود كه تحويل ندادند و بعدها متأسفانه عليه انقلاب بكار بردند اما در جيرفت چون سازماندهي انتظامي و امنيتي قوي با زحمت زياد بر و بچه هاي حزب اللهي در طي اين سه ماه به وجود آمده و همه چيز كنترل شده بود، اتفاق خاصي نيفتاد.

يك روز با سيد جواد و چند نفر از برادراني كه رهبري جريانات امنيتي را در شهر بر عهده داشتند ، صحبت شد و در نهايت تصميم گرفته شد كه براي اسلحه هاي موجود در شهرباني و ژاندارمري چاره اي انديشيده شود تا به دست مردم و نيروهاي مخالف انقلاب نيفتد . در جلسه اي كه با حضور شهيد سيد جواد حسيني و سردار شهيد محمد مشايخي و تني چند ازبرادران كه رهبري اين طرح را به عهده داشتند برگزار شده بود ، قرار شد با فرمانده وقت شهرباني و ژاندارمري براي تحويل سلاح ها مذ اكره كنيم كه البته قدري مقاومت كردند و در نهايت كار به جايي كشيد كه شهرباني و ژاندارمري توسط برادران مسلح محاصره شد و بعد كه متوجه محاصره شدند، قبول كردند طي صور ت جلسه اي اسلحه ها را تحويل ما بدهند . با هماهنگي و كمك سيد جو اد اين طرح به انجام رسيد و اسلحه و مهمات تحويل انبار نيروي انتظامي شد . حتي يك فشنگ هم از سلاح هاي بيت المال به هدر نرفت و به دست كسي نيفتاد.

اين هستة انتظامي كه قبل از پيروزي انقلاب به وجود آمده بود ، با در اختيار گرفتن تمام سلا ح هاي ژاندارمري و شهرباني، به شكل نيروي انتظامي و امنيتي بسيار قوي در شهرستان جيرفت در آمد كه بعد از پيروز ي انقلاب اسلامي تغيير پيدا كرد و كميتة انقلاب اسلامي نام گرفت.

راوی: دكتر ماشاءالله آيين؛ همرزم شهيد
منبع:  سجاد لشکر /  فاطمه سعادت نصری 


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده