شهید تیرماه;
شنبه, ۱۶ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۰۳
شهيد يوسف ماحوزي در سال 1341 در زيره خارگ ديده به جهان گشود.تصميم گرفت كه به جبهه هاي حق عليه باطل برود توفيق حضور در جبهه هاي حق عليه باطل پيدا كرد و مدت يك سال در جبهه‌ها فعاليت كرد..بالاخره روز 1361/4/24 به آرزوي خود رسيد به همراه برادرش عبدالرسول در عمليات رمضان به خيل شهيدان پيوست .
زندگینامه و وصیت نامه شهید یوسف ماحوزی

 

زندگينامه شهيد يوسف  ماحوزي

نام و نام خانوادگي : يوسف ماحوزي 

نام پدر : جواد

نام مادر: آمنه ماحوزيان

تاريخ تولد: 1341/6/30

شماره شناسنامه:1124

شغل :كارگر شركت نفت

محل سكونت: اهرم

محل تولد:آبادان

تاريخ شهادت: 61/4/24

يگان اعزام كننده : بسيج سپاه پاسداران

محل شهادت: شلمچه

محل دفن : بهشت اكبر اهرم

سن :23 سال

وضعيت تحصيل:راهنمايي

عمليات: رمضان

 وضعيت تاهل: مجرد

 

شهيد يوسف ماحوزي در سال 1341 در زيره خارگ ديده به جهان گشود . در همان اوان كودكي با بيماريهاي مهلك و مختلفي دست و پنجه نرم كرد و در اوائل تحصيل دوره دبستان بود كه مادرش را از دست داد در كلاس سوم دبستان بود كه بر اثر حادثه اي دچار شكستگي پاي چپ شد و مدت 3 سال در بيمارستان شركت نفت آبادان و تهران بستري شد .و بالاخره بعد طي مدت ياد شده پزشكان صلاح بر اين ديدند كه ايشان از كفش طبي استفاده كند و ايشان با استفاده از كفش طبي توانست دوباره روي پاي خود بايستد و فعاليت هاي تحصيلي و زندگي را شروع كند. او در سال 57 كه اوج شروع انقلاب اسلامي بود همراه با برادرش عبدالرسول به كار و فعاليت هاي انقلابي مشغول شد تا اينكه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) پيروز شد .او بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مبارزه خود را با منافقين شروع كرد و او چون علاقه زياد به خدمت در سپاه پاسداران داشت به همين علت اينكه سنش كم بود نتوانست به استخدام سپاه درآيد بدين لحاظ مشتاقانه وارد بسيج سپاه شد و آنجا كار و فعاليت خود را ادامه داد .روح ملكوتي او ايشان را به فعاليت بيشتر و تلاش بيشتر وادار مي‌ساخت . بدين لحاظ تصميم گرفت كه به جبهه هاي حق عليه باطل برود توفيق حضور در جبهه هاي حق عليه باطل پيدا كرد و مدت يك سال در جبهه‌ها فعاليت كرد و طي اين مدت اصلاً مرخصي  هم نيامد . بعد از يك سال نزد خانواده بازگشت دوباره به ديار نور جبهه هاي حق عليه باطل رفت اوايل سال 1361 عمليات پيروز مند فتح المبين بود كه او هم در اين عمليات شركت كرد . او هميشه مي گفت برايم دعا كنيد تا خداوند شهادت را نصيبمان فرمايد .بالاخره روز 1361/4/24 به آرزوي خود رسيد به همراه برادرش عبدالرسول در عمليات رمضان به خيل شهيدان پيوست .

 

 

 

زندگي نامه پدر شهيد (مرحوم حاج جواد ماحوزي)

مرحوم حاج جواد ماحوزي  فرزند نجف نام مادر رباب متولد 1303 محل تولد شهرستان تنگستان شهر اهرم تاريخ وفات 1373/2/6 . او در خانواده اي مذهبي معتقد و متدين به دنيا آمد در دوران كودكي بود كه پدر را از دست داد و به منظور ياري و كمك به خانواده از لحاظ اقتصادي به شهر آبادان مهاجرت كرد و در تصفيه  آب شركت نفت آبادان مشغول به كار مي شود . مدتي آنجا كار كرد و در همان ايام  تشكيل خانواده مي دهد و شهيد عبدالرسول در شهر آبادان متولد مي شود . مرحوم حاج جواد بعد از چند سال كار در آبادان او را به جزيره خارگ منتقل مي كنند . مدت چند سال هم در جزيره خارگ كار مي كند تا اينكه بازنشست مي شود. بعد از بازنشستگي به زادگاه خود اهرم مراجعت كرد و ساكن مي شود از آنجا كه او عادت به كار و تلاش داشت تصميم مي گيرد مغازه اي دائر كند و مغازه لبنيات فروششي را در شهر اهرم دائر و دوران  بازنشستگي  را در اين مغازه طي مي كند. او از لحاظ آگاهي در معارف ديني و تاريخي بسيار مطلع و آگاه بود بدين لحاظ مجلس و محفل او هميشه بحث پيرامون همين  مسائل بود سرانجام در سال 1373 دار فاني را وداع گفت. به ديار باقي رحل و اقامت مي كند.

روحش شاد و خداوند او را  با  اولياء و مقربينش محشورفرمايد

 

وصيت نامه  يوسف  ماحوزي

ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

گمان نبريد كساني كه  درراه خدا كشته مي شوند مرده اند بلكه زنده اند و نزد خدايشان روزي مي گيرند.

سلام بر مهدي و سلام و درود خدا بر بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني (ره) و سلام بر پدر و مادر عزيزم.

اين جانب يوسف ماحوزي به خدمت پدر و مادرم وصيت مي كنم كه پدر جان خدا را فراموش مكن و دوم اينكه اگر من سعادت داشتم و شهيد شدم براي من گريه نكنيد و لباس سياه نپوشيد . كه چون من به ملكوت اعلي پيوستم ناراحت من نباشيد مرا حلال كنيد و پدر و مادرم از اينكه نتوانستم  خدمت هاي شما را جبران كنم مرا از درگاه خداوند ببخشيد و تو اي مادر عزيزم من دلم مي خواهد كه تو ، زينب وار زندگي كني و حجاب اسلامي خود را و بچه هايت را حفظ كني و شما برادران عزيز و گرامي من اميدوارم شماا هم حسين وار زندگي كنيد و راه مرا و شهداي اسلام را ادامه دهيد و پيرو ولايت فقيه باشيد و از امام عزيزمان و نور چشم ملت و امت اطاعت كنيد.(انشاء الله)و افشاگر منافقين كوردل  هم باشيد ودعا كنيد كه خداوندامام عزيزما را تا ظهور مهدي (عج) زنده نگه دار.  و اين شعار را هرگز فراموش نكنيد: خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.

واي ملت عزيز ! شما هم در پشت جبهه با منافقين در ستيز باشيد و با آنها تا آخرين قطره خون مبارزه كنيد و از شماها  مي خواهم كه مسجدها را پر كنيد زيرا مسجدها سنگر اصلي انقلابيون هستند و در نماز جماعت شركت كنيد و نماز و عبادت  را تا آخرين لحظه زندگي فراموش نكنيد كه علي (ع) براي دين  ما شمشير  زد و حسين(ع)  براي اين دين و قرآن و نماز به شهادت رسيد .

پدرجان ! وقتي كه من شهيد شدم براي من مجلس شادي بگيريد كه  قبر و روحم شاد شود و اصلاً براي من ناراحت نباشيد و خيلي هم خوشحال باشيد  كه من شهيد  شده ام و شهدا زنده هستند.

خدايا ! اسلام را تا سر تا سر جهان پيروز كن.

خدايا ! دشمنان اسلام كه آمريكا ، شوروي و اسرائيل هستند نابودشان بگردان .

خدايا ! تو را به جان مهدي ما را يك لحظه به خودمان وامگذار.

خدايا ! ما را ه راه راست هدايت بفرما.

خدايا ! به تمام خانواده شهدا صبر عنايت بفرما.

خدايا !ما گناه كار هستيم ، گناهان ما را ببخش.

خدايا ! هركس آرزوي خيري دارد برآورده به خير بگردان.

خدايا !بر معلولين و مجروحين جنگ و تمامي مريض هاي اسلام را لباس عافيت بپوشان .

بيش از اين مزاحم اوقات شريفتان نمي شوم و همگي شما را به خدا مي سپارم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع:

کتاب : انوار شفق

نویسنده : حسین حیدری

ناشر: ناشران: کنگره بزرگداشت سرداران و 2000 شهید استان بوشهر، دریانورد

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده