«چشم های خردلی»
شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۰۶
کتاب "چشم های خردلی" به قلم بابک طیبی در سال 1389 به چاپ رسیده است.
به گزارش نوید شاهد فارس این کتاب در 389 صفحه به روایت خاطرات جانباز دفاع مقدس،اسماعیل جمالی می پردازد.
"چشم های خردلی" توسط انتشارات شاهچراغ با شمارگان 3000 جلد منتشر شده است.
«... در آن شرایط دلیلی نداشت که به یاد جبهه و محمدنبی جوکار بیفتم،ولی افتادم و از این که در اینجا هستم،از خودم بدم آمد.به طرز عجیبی فکر کردم محمدنبی در پاگرد پله های بین طبقه ی نوزدهم و بیستم ایستاده و اگر با آسانسور بروم،نمی بینمش.فکر کردم حتما دروغ گفته اند شهید شده.برای همین دم در آسانسور گفتم من با پله می روم بالا!
آنا و لولی از دو طرف،دست هام را گرفتند که نمی شود!
گفتم حتما باید با پله بروم،تا طبقه ی اول می روم،بعد سوار آسانسور می شوم!
آنا اعتراضی خواهرانه می کرد که من فقط "کذّافی"اش را شنیدم و حدس زدم منظورش حتما"قذافی" است.
درست حدس زده بودم.شاهین گفت:"می گه اسماعیل مثل "معمر قذافی" یه دنده س.می گه یک طبقه بیشتر نمی شه ها!"
گفتم باشه!و پا گذاشتم به پله ی اول.می ترسیدم محمدنبی جوکار از آسانسوری،پشت بامی برود و نبینمش.
قدرت پاهام نبود که می کشانداَم بالا.اصلا وزن نداشتم.انگار پله ها از من پایین می رفتند،نه من از پله ها بالا!...»
انتهای متن/
نظر شما
