قبل از شروع مراسم عقد، علی آقا رو به من کرد و گفت : شنيده ام عروس در مراسم عقدش هر چه از خداوند بخواهد اجابت آن حتمی است ، نگاهش کردم و پرسیدم...

کرامات شهیدان؛ (125) از خدا برایم شهادت را بخواهید

نوید شاهد:
قبل از شروع مراسم عقد، علی آقا رو به من کرد و گفت : شنيده ام عروس در مراسم عقدش هر چه از خداوند بخواهد اجابت آن حتمی است ، نگاهش کردم و پرسیدم: چه آرزویی داری؟ در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: اگر علاقه ای به من دارید و اگر به خوشبختی من می اندیشید، لطف کنید و از خدا برایم شهادت را بخواهید. از این جمله علی تنم لرزید . چنین آرزویی برای یک عروس، آن هم در استثنایی ترین روز زندگیش ، بی نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره بروم اما وقتی مرا قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم به ناچار قبول کردم.

کرامات شهیدان؛ (125) از خدا برایم شهادت را بخواهید

هنگام جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ ، هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را بصورت علی دوختم. آثار خوشحالی در چهره اش آشکار بو د. از نگاهم فهمید خواسته اش را بجای آورده ام. مراسم ازدواج ما ، در محضر شهید محراب آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد . نمی دانم این چه رازیست که همه پاسداران حاضر در این مراسم، وداماد مجلس و آیت الله مدنی، همگی به فیض شهادت نائل آمدند.

راوی: همسر شهید علی تجلائی
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان (جلد سوم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد

در این زمینه بخوانید:

کرامات شهیدان؛ (124) شهید میشوم و پارچه تسلیت مرا در این محل نصب می کنید

کرامات شهیدان؛ (123) به یاد همه جوان های شهید گریه کنید
 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده