کاشان : نگاهی به زندگی سردار شهید سید مصطفی سید حسن زاده ،فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 14 امام حسین (ع)
شهید سیدمصطفی سیدحسن زاده اول فروردین 1340 در کاشان به دنیا آمد در 5 سالگی به عنوان شاگرد آزاد در مدرسه ابتدائی مدرس کاشان پذیرفته شد و خرداد همان سال بانمرات عالی قبول شد و به تحصیل ادامه داد.سید مصطفی اول مهرماه 1362 در مریوان بر اثر انجار گلوله توپ به شهادت رسید.شهید سردار خرازی کنار او روی زمین نشست .پیشانی اش را بوسید و با گریه گفت : خدایا مرا ببخش که هنوز در شناخت تو کوتاهی می کنم ، چه خوب سید حسن زاده را انتخاب کردی .

کاشان : نگاهی به زندگی سردار شهید سید مصطفی سید حسن زاده ،فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 14 امام حسین (ع)

شهید خرازی ،فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) در وصف ایشان می گفت :شهید سیدحسن زاده یکی از افراد فداکار ،شجاع و مدیر ما بود که شهید شد :او به تنهایی یک لشکر بود ،از بزرگ مردی و ایثارگری این برادر همین قدر که به تنهایی آمد و در منطقه ای که باید شناسائئ انجام می گرفت ،بیش از 60 کیلومتر بود و ما از دشمن هیچ شناسائی نداشتیم ،ایشان قبول کرد رفت و اطلاعات را سازمان داد

روزی که آمد جمعه بود ،نزدیکی های غروب جمعه ، وقتی غم به دل های مومنان نشست ، وقتی ملتمسانه زمزمه کردند «اللهم عجل لولیک الفرج ...» وقتی دوباره اشک از گونه ها سرخورد و چشم های منتظر ، دوباره به افق دوخته شد ، برق شادی در چشمان پدر جرقه زد ، او را به سینه فشرد و سر در گوش او سوره ای از قرآن خواند و در گوش دیگرش اذان گفت .مادر کودک را در آغوش گرفت و از شیره جان به او نوشاند و چندین بار زیر لب نامش را صدا کرد:مصطفی ....مصطفی

شهید سیدمصطفی سیدحسن زاده اول فروردین 1340 در کاشان به دنیا آمد در 5 سالگی به عنوان شاگرد آزاد در مدرسه ابتدائی مدرس کاشان پذیرفته شد و خرداد همان سال بانمرات عالی قبول شد و به تحصیل ادامه داد. از همان بچگی عاشق امام حسین (ع) بود و در دسته های سینه زنی و هیئت های مذهبی شرکت می کرد .همیشه آرزو می کرد کاش خانه بزرگتری داشتند و او می توانست مجلس روضه خوانی بگیرد ،همان دوران ابتدایی بچه های هم سن و سال خود را جمع می کرد و تشویق می نمود در کلاس قرآن شرکت کنند ، هفته ای یک شب به عنوان هیات بچه ها را جمع می کرد .

دوره ابتدایی را در مدرسه شهید مدرس تمام کرد ، پس از اتمام دوره راهنمایی در مدرسه شاهیده ،در هنرستان رشته برق و الکترونیک را انتخاب کرد . سال آخر هنرستان بود که انقلاب اوج گرفت ،

محرم میان دسته های سینه زنی و عزاداری در حالی که اشک از گونه هایش جاری بود ، به واژه آزادگی در کلام امام حسین (ع) می اندیشید .مگر نه این که هدف از قیام خونین کربلا چیزی جر اصلاح نبود ؟اصلاح جامعه ای که صراط مستقیم را گم کرده بود و به بیراهه می رفت .مصطفی می اندیشید به صراط مستقیم ، اصلاح جامعه و بیراهه ها و ....این چنین بود که ندای «حاج آقا روح الله » گویی بارانی بود بر کویر تشنه وجودش ، ندایی که به همه معادله های چند مجهولی ذهنش یک پاسخ می داد: برخاستن .

جلسات هفتگی او و دوستانش شکل تازه ای به خود گرفت .شهید سید حسن زاده نقش موثری در تعطیلی کلاس های هنرستان ،تهیه اعلامیه از قم، حضور در راهپیمائی 17 شهریور تهران و فعالیتهای مختلف دوران انقلاب داشت .برای استقبال از امام به تهران رفت .

انقلاب پیروز شد اما کار به همین جا ختم نمی شد ، می بایست به پاس خون های ریخته شده در این راه ، مقابل دسیسه های بی پایان دشمن ، استوارتر از گذشته ، در میدان مبارزه می ماند و در این راه چه چیز بهتر از لباس رزم پوشیدن و به خیل سپاهیان پیوستن ؟

سید مصطفی ،آبان ماه 1358 در سن 18 سالگی به عضویت سپاه درآمد ، در قالب کاروانی به فرماندهی یار دیرینه اش «سردار شهید علی معمار»  برای مبازه با اشرار عازم بلوچستان و ایرانشهر شد .وی علاوه بر مبارزه با اشرار حضور موثری در فعالیت های فرهنگی ورزشی ،توزیع مواد غذائی و مایحتاج عمومی ، بازسازی و احیای قنات و ساختن خانه برای نیازمندان در منطقه داشت .

پس از ماموریت سیستان به مقابله با فعالیتهای حزب خلق مسلمان در قم و برای حفاظت از بیت امام  به قم اعزام شد و یک ماه در خدمت امام (ره)بود .

و پس از آن عازم کردستان شدند و در عملیات پاکسازی سنندج شرکت داشت .پس از این ماموریت مدتی را در کاشان مسئول آموزش پرسنل جدید سپاه و بسیج بود هر چند مسئول بود و مجبور نبود شب ها را نگهبانی دهد ، اما تمام شب را به نیروها سرکشی می کرد تا در کارشان جدی باشند.

سید مصطفی سید حسن زاده به تنهایی یک لشکر بود

 به حلال و حرام حساس بود و نمی خواست حتی کوچکترین شبهه ای در کارش باشد .

به نقل از مادر شهید : گاهی لباس فرمش را می آورد تا بشویم البته از طرف سپاه مواد شوینده مثل صابون و پودر لباسشویی می گرفت اما هیچ وقت به خانه نمی آورد می گذاشت تا بقیه استفاده کنند .یکبار که لباسش را می شستم ، موضوع را به پدرش گفت و از او برای استفاده از مواد شویتده منزل اجازه گرفت.

با شکست توطئه های گونان دشمن در کردستان ، ایرانشهر و .... با رشادت و از خودگذشتگی جوانان پاک و مخلصی چون مصطفی ، دشمن مستقیم به خاک ایران حمله نظامی کرد تا شاید از این طریق ، نظام نوپای اسلامی را به زانو درآورد غافل از اینکه ، جوانان غیرتمند این سرزمین با همت بلندشان هرگز اجازه نمی دهند حتی مشتی از این خاک مقدس در دست اهریمنان باقی بماند .سید مصطفی با کوله باری از تجربه، لباس رزم پوشید و به سوی آبادان که در محاصره دشمن بعثی بود شتافت .

فیاضیه آبادان باعث شد تا شخصیت و توانایی های حقیقی سید آشکار شود به گونه ای که مسئولیت قبضه خمپاره انداز به او سپرده شد اهمیت این مسئولیت از ان جهت بود که کل منطقه فیاضیه سه قبضه خمپاره بیشتر نداشت و اختیار دو قبضه به عهده او بود .با وجود اینکه جبهه ی فیاضیه ، پدافندی و دفاعی بود و نیروها موظف به حفظ خط بودند با احساس مسئولیت بالا ، همیشه می خواست راهی پیدا کند که از دشمن امتیاز بگیرد .

پس از سه ماه پدافند در منطقه فیاضیه ،بعد از عمليات حصر آبادان به سپاه گچساران انتقال يافت و مسئولیت بسیج خواهران و مسئول آموزش و روابط عمومی بسیج برادران را به عهده گرفت .

 تا اینکه در عملیات طریق القدس که منجر به آزادی بستان شد ، مصطفی به عنوان فرمانده ی گردان امام علی (ع) از لشگر امام حسین (ع) در کنار سردار شهید حاج حسین خرازی مردانه جنگید .او که از شمالی ترین محور عملیات ، رمل های نبعه ، وارد عمل شد ، با رشادت به قلب دشمن یورش برد وآنها را تا آن سوی تنگه چزابه به عقب راند .پس از عملیات طریق القدس و آماده شدن تیپ المهدی ، سیدمصطفی در عملیات فتح سایت پنج ، مسئولیت طرح و برنامه و محور عملیاتی را بر عهده داشت .

در عملیات بیت المقدس ،سیدمصطفی به عنوان معاون تیپ المهدی و مسئول طرح و برنامه ،تیپ را در موعد مقرر به جاده ی بصره خرمشهر رساند و راه ارتباطی دشمن را قطع کرد و جز اولین یگان هایی بود که به میعاد گاه عاشقان ، مسجد جامع خرمشهر رسید.

سید مصطفی سید حسن زاده به تنهایی یک لشکر بود

 در عملیات رمضان به عنوان معاون فرمانده تیپ رشادت زیادی نشان داد و در بسیاری از شناسایی ها شخصا" حضور داشت .

پس از عملیات رمضان به سپاه سوم صاحب الزمان (عج) _سپاه سوم فتح_منتقل شده و به عنوان مسئول طرح و برنامه نقش موثری در عملیات والفجر مقدماتی ایفا کرد در پایان عملیاتهای والفجر 1و2 ،شهید سردار خرازی که سید را در طریق القدس شناخته و به توانایی و خلوصش پی برده بود ،او را به لشکر 14 امام حسین (ع) فرا خوانده ،مسئولیت اطلاعات عملیات لشکر را به او واگذار کرد .

و بالاخره مریوان ، آخرین سرزمینی که زمزمه های شبانه سیدمصطفی را می شنید و صلابت گام های استوارش را می دید.

درمنطقه مریوان شناسایی های زیادی پشت خطوط دشمن انجام داد و به دلیل تجربه هایی که داشت ابتکار تازه ای به خرج داد و در هر شناسایی یک دیده بان و یک نفر از واحد تخریب در شناسایی ، اطلاعات کافی برای چگونگی نفوذ به میدان مین را به دست می آوردند و دیده بان نیز با مختصات منطقه ، بیشتر آشنا می شد این عمل او در واقع ، مشکلات و نواقص شناسایی های گذشته را برطرف کرد  .

در دامنه کوه سورن مصطفی ، همراه با سه نفر دیگر ، منطقه را تحت نظر داشتند . باید صبر می کردند تا هوا تاریک شود .آن وقت می توانستند از میان مواضع دشمن خارج شوند .حضورشان در عمق بیست کیلومتری مواضع دشمن این امکان را می داد راههای نفوذ یگان های عمل کننده را بهتر ارزیابی کنند .سیدحسن زاده از تحرکات دشمن در اطراف قله سورن خبر داد .حاج حسین تصمیم گرفت قبل از عراق روی سورن نیرو پیاده کند .

سید مصطفی اول مهرماه 1362 در مریوان بر اثر انجار گلوله توپ به شهادت رسید.

شهید سردار خرازی کنار او روی زمین نشست .پیشانی اش را بوسید و با گریه گفت : خدایا مرا ببخش که هنوز در شناخت تو کوتاهی می کنم ، چه خوب سید حسن زاده را انتخاب کردی .

 .  

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده