شهید فروردین ماه;
شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۷
شهید عبدالرحیم احمد زاده فرزند محمد در سال ۱۳۴۱ در روستای چاهبردی از توابع شهرستان گناوه بدنیا آمد. اوایل جنگ اولین کسی بود که از گناوه عازم جبهه خونین شهر شد. , و سرانجام در تاریخ 1361/01/02 به شهادت رسید.
فرازی از زندگینامه و وصیت نامه شهید عبدالرحیم احمدزاده  

 

شرح زندگی

 

شهید عبدالرحیم احمد زاده فرزند محمد در سال ۱۳۴۱ در روستای چاهبردی از توابع شهرستان گناوه بدنیا آمد. در آغاز کودکی با توجه به اینکه در خانواده ای مذهبی پرورش مییافت به نماز خواندن و روزه گرفتن و اعتقادات مذهبی علاقه خاصی داشت . تحصیلات ابتدایی را در روستای چاهبردی به پایان رساند و از نظر انضباط و مرتب بودن سر کلاس نمونه بود و ازنظر درسی نیز یکی از شاگردان ممتاز به حساب می‌آمد پس از پایان تحصیلات ابتدائی وراهنمایی جهت ادامه تحصیل در دبیرستان شریعتی گناوه مشغول به تحصیل گردید.

 

در همین مدت سه بار بطور متفاوت به زیارت امام هشتم مشرف شد. ایشان ضمن کسب معلومات به ورزش نیز علاقه مند بود. با این وجود به مطالعه کتب اسلامی بسیار علاقه مند بود. در ایام پیروزی  انقلاب اسلامی و تظاهرات میلیونی در پخش اعلامیه و تبلیغات نقش خوبی داشت و در روز عاشورا که راهپیمائی عظیم انقلابی شروع شده بود در روستای چاهبردی تا گناوه ترتیب راهپیمایی را داد وخود نیز در همه راهپیمائیها شرکت مینمود.

 

پس از پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه و بسیج فعالیت چشم گیری داشت و از آن به بعد اکثر اوقات خود را یا در سپاه و بسیج بود و یا در امور مربوط با آنها بود. پس از اینکه گروههای ضد انقلاب شروع به فعالیت کردند ایشان نیز شروع به مبارزه با آنها نمود و با تمام توان با آنها به مقابله می پرداخت که اکثر گروهکهای ضد انقلاب بخصوص در گناوه او را دشمن اصلی خود می‌پنداشتند و بارها پدر و مادر این افراد فریب خورده که نمی دانستند فرزندانشان فریب خورده وگمراه شده اند به منزل ما آمده واز عبدالرحیم شکایت میکردند و می گفتند عبدالرحیم مزاحم فرزندانمان میشود و چون ما می‌دانستیم که کار عبدالرحیم و دوستانش در خط امام و انقلاب هستند نه تنها مزاحم کارش نمی‌شدیم بلکه در اکثر طرح هایش به او کمک هم می‌کردیم. فعالیت او در این مورد برای همه روشن و واضح است.

 

پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تنها آرزویش شرکت در جنگ بود و همانطور که اطلاع دارید تمام تعطیلات تابستان و اکثر اوقات درس خود را در جبهه‌ها به سر می‌برد و او اولین بار قبل از اشغال خونین شهر در اوایل جنگ اولین کسی بود که از گناوه عازم جبهه خونین شهر شد. ایشان و ماندنی محمدی پس از مدتی  در آنجا به پشت جبهه برگشتند و ضمن ادامه درس با گروههای منافق مبارزه می‌نمود پس از آنها با عده‌ای از دوستانش عازم شیراز و مدتی در آنجا مشغول آموزش نظامی بودند پس از آن عازم جبهه اهواز (کرخه نور) شدند و مدت دو ماه در آنجا با کفار بعثی مشغول مبارزه شدند .

 

بعد از آن  به پشت جبهه آمد و موضوع بنی صدر لعنتی پیش آمد که در این مورد بسیار فعالیت کرد پس از آن با عده‌ای از دوستانش از جمله شهید غلامی عازم جبهه غرب کشور(نوسود) شدند مدت چهار ماه در خط مقدم جبهه مبارزه نمود و پس از تصرف تپه‌های نوسود و شهید شدن همرزمش غلامی باز هم به پشت جبهه برگشت و با اینکه چهار ماه تمام در آنجا و با وجود از دست دادن دوستش شهید غلامی و با آن گرفتاری که برای خانواده‌اش پیش آمد از مبارزه باز نایستاد و دیگر بار عازم جبهه آبادان شد و پس از شکستن حصر آبادان به پشت جبهه آمدو مشغول فعالیت علیه گروهکهای آمریکایی شد و ضمن ادامه درس دیگر بار عازم بستان شد و در پیروزی فتح بستان نقش مهمی بر عهده داشت و پس از آن پشت خط مقدم آمد و مشغول مبارزه و تشکیل دادن انجمنهای دانش آموزان و اتحاد با انجمنهای اسلامی  شد و در این مورد فعالیت او بر همه آشکار است. باز هم به ندای هل من ناصر ینصرنی پاسخ داد و عازم شوش شد و با عده‌ای از دوستانش و با تمام وجود خود را نثار انقلاب نموده و به لقاء الله پیوستند (در سن ۱۹ سالگی).

 

ناگفته نماند که آنچه درباره او بوسیله خانواده‌ شهید بیان شد قطره‌ای در مقابل دریاست و خیلی از خصوصیات او و اعمال و کردار و فعالیت هایش در رابطه با انقلاب اسلامی از چشم ما پنهان بود و با این خصوصیتی ایشان که کاری که انجام می‌داد به زبان نمی‌آورد ما نمی‌دانستیم که چه کار انجام می‌دهد و این وظیفه دوستان و همرزمانش به خصوص سپاه محترم پاسداران گناوه و انجمنهای اسلامی دانش‌آموزان است که قسمتی از زندگی نامه  درخشان او را که اطلاع دارند بر روی کاغذ بیاورند.

 

در مورد اخلاق ایشان در میان خانواده می‌توان گفت که الگوی اخلاق و صفا و مهر بود زیرا در طول عمرش هیچ کس را جز ضد انقلاب نیازرد و هیچگونه برخورد تندی نداشت مگر با ضد انقلاب، با همه مهربان بود و همه او را از جان و دل دوست داشتند و یکی از بهترین خصوصیاتش آن بود که هیچ گاه غیبت نمی‌کرد آنچه انجام می‌داد در عمل بود با زبان از نظر شجاعت و چابکی خیلی سریع بود و جدا  قلم قاصر است که آنچه این شهید داشت بر روی کاغذ بیاورد تنها تقاضای ما این است که برادران و دوستان که در رابطه با ایشان بودند رسالتی که نسبت به او بر عهده دارند انجام دهند .

 

 

 

 

وصیت نامه شهید

 

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

اینما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیده(نساء۷۸) هرکجا باشید مرگ شما را فرا رسد اگر چه در کاخهای بسیار محکم باشید.

 

ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است . امام خمینی

 

صبح آید و این شام سیه روز شود    ایم ضعیفان همه نوروز شود

 

و دعا برای امام زمان و نائب برحقش خمینی بت شکن آن پیر جماران یادتان نرود . اول دعا کنید بعد فاتحه بخوانید . ای کاش صدجان داشتم و فدای اسلام می کردم .

 

و تو برادر و خواهر دانش آموز سنگر بس مهمی را حفاظت می کنی ، به خدا سوگند گروهک های ضد خلقی و این فدائیان خلق را در جبهه ها جز در روبروی خلق نمی یابید پس به هوش باش و به هوش باشید که افکار رستاخیزی بر شما حکومت نکنند و چنانچه جنازه من به دستتان نرسد ناراحتی نکنید و بروید بر معلمانم علیرضا و جواد و مجید . برای امام دعا کنید و بعد فاتحه بخوانید . هرکس از من طلب دارد از منزلمان بگیرد . به امید پیروزی اسلام بر کفار . خدا نگهدارتان باد

 

جزء گردان شهید علی غلامی گروهان شهید فروتن و دسته شهید مجید خزایی و جزء تیپ المهدی

 

روز پنجشنبه ساعت ۵ عصر ۶۰/۱۲/۲۷

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده