زندگینامه
سیدناصر سیاهپوش، هیجدهم بهمن ۱۳۳۷، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش سید محمد و مادرش فاطمه‌بیگم نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ریاضی و پاسدار بود. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، با سمت فرمانده گردان در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

به گزارش نوید شاهد قزوین:

خاطرات شهید سیدناصر سیاهپوش

الدخیل الخمینی، الدخیل الخمینی

محسن صباغ: بچه های گروهان ما، همه ورزشکار و فعال بودند، بخاطر همین هم در عملیات فتح المبین قرار شد ما از بقیه گروهان ها ،جلوتر حرکت کنیم. مسیرزیادی را طی کرده بودیم. بچه‌ها در حالی که یک دستشان اسحله بود، با دست دیگر ناهار می‌خوردند و آنقدر گرسنه بودند که معلوم نبود چه جوری غذا می‌خوردند و شهید سید ناصر سیاهپوش به شوخی به بچه‌ ها می گفت: بخورید، ولی مراقب باشید خودتان را با خوردن شهید نکنید.

تا صدای گلوله ناصر توی هوا پیچید، یک دفعه دیدیم نیروهایی که جلوی ما و حدود دو گروهان و تقریبا دویست نفر می ‌شدند، دستهایشان را بالا بردند و گفتند: الدخیل الخمینی، الدخیل الخمینی، و تازه ما متوجه شدیم که آنها نیروهای عراقی هستند.

همچنان به طرف هدف در حال حرکت بودیم که یک دفعه دیدیم تعداد زیادی نیرو جلوتر از ما در حال حرکت هستند، شهید سیاهپوش به من گفت این چه وضعی است، مگر قرار نبود که ما از همه گروهان ها جلوتر باشیم، پس این نیروهایی که جلوی ما هستند از کجا آمده اند؟

ایشان در حالی که به من می گفت نیروها را سریعتر به جلو ببرم، در همین حین و به نشانه این که ما داریم می‌آییم، نگران نباشید، یک تیر هوایی زد.

ما نیز بلافاصله موضع گرفتیم و شهید سیاهپوش به زبان عربی و فارسی با آنها حرف می‌زد و سر به سر آنها می‌گذاشت و چیزهایی می‌گفت که بچه‌ها آن قدر خندیدند که دیگر نمی‌توانستند حرکت کنند و سیاهپوش با اشاره به آنها گفت: کمربندهایتان را باز کنید، کفشهایتان را دربیاورید و اسلحه های‌تان را زمین بگذارید که در نتیجه همه ی نیروهای عراقی که وحشت زده بودند تسلیم بچه های ما شدند و حدود ۲۰۰ اسلحه نیز به دست ما افتاد.

و ما چون در حال رسیدن به مقصد برای عملیات بودیم دویست نیروی اسیر را با دو نفر به عقب فرستادیم.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده