شهید "عزت الله سلیمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: 24 بهمن 1360 بعدازظهر در خانه نشسته بودم و در همين روز هم امتحانات ثلث دوم که آخرين امتحان هم عربي بود به پايان رسيد و تا عيد 6 روز ديگر مي خواهيم.
خاطره خودنوشت شهید
 
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید "عزت الله سليمانی" در 27 مرداد ماه 1342 در روستاي نرگس زار بالاده از توابع شهرستان کازرون در يک خانواده ي روستايي و کشاورز چشم به جهان گشود. دوران طفوليت خود را تحت سرپرستي پدر و مادري مؤمن و دلسوز پشت سر گذاشت.


او وقتي به سن شش سالگي رسيد وارد دبستان ششم بهمن نرجس شد و دوره ي ابتدائي خود را با موفقيت سپري کرد. دوره ي راهنمايي را در مدرسه استقلال در روستاي سيرجان گذراند و براي ادامه تحصيل راهي کازرون شد و در دبيرستان بعثت در رشته ي علوم انساني دوره متوسطه خود را گذراند.  او در اخلاق و رفتار زبان زد خاص و عام بود . با شروع جنگ تحميلي به کرات از طرف بسيج کازرون به جبهه هاي جنگ اعزام شد.

در اوج دلاوري و از جان گذشتگي به نبرد با متجاوزين بعثي عراق مي پرداخت . وی سرانجام در 5 آذرماه 1362 به درجه ی رفيع شهادت نائل آمد.
 
 
متن خاطره خودنوشت:
امتحانات ثلث دوم از اول اسفند ماه آغاز مي شود به اميد پيروزي در تمام کارهاي روزمره خوشا شبي که با محمود حساب خوراک خريدن را مي کرديم آري دنيا همين است اي کاش که دنيا رو به آرامي مي رفت . مورخه 13 بهمن ماه1360.

مورخه 14 بهمن ماه1360 روزي بود که تمام زندگاني را به نيمه خوشي گذرانديم که بعضي از برادران به سوي جبهه روانه شدند و سيد عباس حسيني هم منزل ما بود. شب با سيد محمد حسين بشيري و سيد محمود هاشمي به گفتگو مشغول بوديم و درباره ي امتحانات ثلث دوم بحث مي کرديم و محمود از سيد محمد حسين انگليسي سئوال مي کرد من خيلي خوشحال هستم که اين روزها زود سپري مي شوند و تمام اوقات به زودي مي گذرد . يادبود عزت الله سليماني .

مورخه ي 16بهمن ماه 1360 شب در خانه نشسته بوديم و دوباره نداشتيم پول براي خرجي ، فکر مي کرديم و هرکسي درباره ي خرجي مسخره اي مي کرد يکي مي گفت کتاب ها را مي فروشيم و ديگري مي گفت عکس هايي که در در و ديوار هستند آن ها را مي کنيم و به سر خيرات مي بريم و پول آن را براي خرجي استفاده مي کنيم . خوشا روزي که همه ي اين روزها بگذرد و از شر اين غم ها بيرون آييم .

مورخه 17 بهمن 1360و 18 بهمن 1360 هم گذشت و هر روز پس از ديگري خود را پنهان مي نمود و در اين روز ما يک قاليچه داشتيم که او را در کازرون خانه ي مشهدي محمد در حوض انداختم و شستم . ياد آن روز بخير . يادبود عزت الله سليماني

 مورخه ي 24 بهمن 1360 بعد از ظهر در خانه نشسته بودم و در همين روز هم امتحانات ثلث دوم که آخرين امتحان هم عربي بود به پايان رسيد و تا عيد 6 روز ديگر مي خواهيم که يعني روز يکشنبه عيد نوروز است سال هم تمام شد و بچه ها براي رفتن عيد به خانه يکي پس از ديگري مي روند به روستا به اميد قبولي آخر سال ياد اين روز بخير . در همين روز بود که بعضي از بچه ها هم به روستا رفتند و در همين ساعت که من اين چند کلمه را مي نويسم خالق و مطلب در حياط هستند و مي خواهند بروند به مدرسه از من سئوال مي کنند مگر تو به مدرسه نمي آيي من در جواب آنها گفتم که ما مدرسه را تعطيل کرديم و اين همين صبح زنگ دوم رياضي هم داشتيم و تعطيلش کرديم.

بسمه تعالي . امروز صبح هنگامي که در راه روانه باغ شدم موفق شدم که سه کندوي زنبور عسل را پيدا کنم . مورخه 10آبان 1361 شنبه در برج باهنر آماده کار ، شهيد چمران با بعضي  از رفقا حساب روز بيست دوم بهمن را کرديم و نگهبان شدم .

مورخه ي 12آذر 1361 روز جمعه من از نرگس برگشتم و به کازرون آمدم در ايل من با ميني بوس محمد آمد تا قهوه خانه نصرالله و بعد کم کم آمديم تا شرکت راه و بعد ماشين عنايت کازرون آمد و ما سوار شديم با بعضي از دوستان ديگر به کازرون آمديم والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته . عزت الله سليماني 


منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده