حسین عزیزی" برادر شهید فتح الله عزیزی " روایت می کند: یک روز که در اردوگاه قدم می زدیم گفت: نمی دانم زنده می مانم که پیروزی رزمندگان را ببینم؟

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید فتح الله عزیزی 12 شهريور1324در روستاي نوديه از توابع شهرستان سرپل ذهاب به دنيا آمد. پدرش محمد )فوت 1355 ) و مادرش كشور )فوت 1326 ) نام داشت. خواندن و نوشتن نمي دانست. سال 1353 ازدواج كرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. به اسارت در آمد.28 دي 1365 در زندان های عراق بر اثر عوارض ناشي از آن به شهاد ت رسيد. مزار او در گلزار شهداي شهرستان زادگاهش واقع است.

آرزوی پیروزی


*خاطره ای کوتاه ازحسین عزیزی" برادر شهید"

در اردوگاه موصل اسیر بودیم. موقع نقل و انتقال اسرا بود تعدادی از اسرا را از اردوگاه ما بردند، قرار شد برادرم را نیز از اردوگاه ما ببرند. او از فرمانده عراقی خواست که هر دوی ما را با هم ببرند اما او به برادرم توهین کرد. برادرم گفت: این طور بهتر است شاید یکی از ما شهید شویم. دیگری باید بماند و راه او را ادامه بدهد.

او از اردوگاه ما رفت و دو سال بعد در اردوگاه باز شد و مردی که کیسه انفرادی به دوش داشت وارد سوله ما شد. چقدر شکسته شده بود. " فتح الله " را که دیدم خیلی خوشحال شدم کلی با هم گریه کردیم. یک روز که در اردوگاه قدم می زدیم گفت: نمی دانم زنده می مانم که پیروزی رزمندگان را ببینم؟

بعد از آزاد سازی خرمشهر گفت: خدایا دیگر آرزویی ندارمو تنها آرزویم شهادت است.

آرزوی پیروزی


*خاطره ای کوتاه از ساسان مرادی" دوست شهید "

زمانی که در قم طلبه بود متوجه می شود که یکی از طلاب همیشه با تأخیر به کلاس می آید. بعد از پرس و جو متوجه می شود که طلبه ی مذکور شهرستانی است و مجبور بوده به خاطر نداشتن پول کافی در یکی از مناطق دور از شهر قم خانه ای اجاره کند و هر روز این مسیر را پیاده تا حوزه طی کند. بعد از با خبر شدن از این موضوع با یکی از دوستانش " شهید محسن نجفی" تصمیم می گیرند که وسیله ای را برای او تهیه کنند. به خاطر همین با پول پس اندازهایشان موتوری را تهیه می کنند و به عنوان هدیه به او می دهند.

انتهای پیام

منبع: پرونده فرهنگی شهدا - اداره هنری، اسناد و انتشارات- استان کرمانشاه

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده