پرسه در خاطرات و زندگی شهید "یوسفی صفت"؛
چهارشنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۵۵
نوید شاهد _ به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، عاشقانه‌های زندگی شهید یوسفی صفت و بانو کبری نشهری را در گفتگوی زیر بخوانید.


به گزارش نوید شاهد همدان، زندگی شهدا همواره سرشار از عشق و دوست داشتن بوده است زیرا به فرموده خداوند، شهدا که همان جهادگران راه حق و راستی هستند برگزیدگان تقدیر هستند و کسانی که با شهدا زندگی می‌کنند به این مسئله اذعان دارند.

کبری نشهری همسر شهید "حسن یوسفی صفت" درباره زندگی با این شهید بزرگوار اظهار داشت: زندگی ما فراز و نشیب بسیاری داشته که بعد از گذشت این‌همه سال و با یادآوری خاطرات تلخ و شیرین آن روزگاران، اشک از دیدگانم سرازیر می‌شود.

وی افزود: همسرم شهید "حسن یوسفی صفت" بدون وجود پدر و مادر و در کنار خواهر و برادرش بزرگ شد و از همان ابتدا با توکل به خدا و دست گذاشتن بر روی زانو، زندگی خود را با سختی و در اوج بی‌کسی ساخت.

نشهری ادامه داد: هنگامی‌که حسن به خواستگاری من آمد 19 سال داشت و به‌تازگی در ارتش استخدام شده بود و حقوق مختصری حدود 180 تومان داشت، برادرانم با شرایط اولیه حسن مخالفت کردند و می‌گفتند که نمی‌تواند من را خوشبخت کند ولی من برخلاف عقاید برادرانم با رضایت کامل شرایط حسن را پذیرفتم زیرا اخلاق حسنه شهید و سخت‌کوشی ایشان برایم اهمیت داشت و با همه این مخالفت‌ها در فروردین‌ماه سال 1350 عقد کردیم و مبلغ 35 هزار تومان مهریه من شد.

شروع زندگی در بندر جاسک

وی ادامه داد: در 16 آذرماه همان سال عروسی گرفتیم و با حداقل‌ شرایط و امکانات روانه خانه بخت شدیم، ازآنجایی‌که قرار بود در بندر جاسک زندگی کنیم والدینم مختصر جهیزیه‌ای شامل یک فرش 9 متری، شش قاشق، شش بشقاب، شش چاقو، سه قابلمه، سماور، کتری و قوری و یک پارچ و لیوان به‌عنوان جهیزیه من تدارک دیدند که آن‌ها را به ترمینال بردیم تا روانه بندر جاسک شود و خودمان نیز با اتوبوس به این شهر مهاجرت کردیم.

همسر شهید یوسفی صفت تأکید کرد: پس از رسیدن به بندر جاسک و مستقر شدن، زندگی عاشقانه ما آغاز شد و باوجوداینکه یخچال و حتی تلویزیون در این شهر بندری و گرم نداشتیم ولی بااین‌وجود در گرمای عشق یکدیگر زندگی کردیم. در اواخر سال 1352 دخترم بهار متولد شد و ما با کادوها و چشم‌روشنی‌های فرزند تازه متولدشده که 190 تومان می‌شد، توانستیم یک یخچال بخریم و در گرمای بندر حداقل آب خنک برای نوشیدن داشته باشیم سپس در سال 1354 به مشهد منتقل شدیم و فرزند دومم امید متولد شد، در سال 1356 به رادار بندرعباس بازگشتیم که فرزند سومم مجید در سال 1359 در این شهر متولد شد.

وی تصریح کرد: با شروع جنگ در سال 1362 به همدان بازگشتیم و در محله هنرستان همدان ساکن شدیم که به علت اوج درگیری‌های جنگ و بمباران، به روستای آبشینه مهاجرت کردیم و در خانه باغی ساکن شدیم. همسرم علاوه بر اینکه در رادار سوباشی مشغول به کار شده بود با مختصر پس‌اندازی که داشتیم یک ماشین خرید و بعدازظهرها برای امرارمعاش به مسافرکشی پرداخت.

آغاز تنهایی

وی عنوان کرد: زندگی مشترک ما در پنجم مردادماه سال 1367 به پایان رسید و حسن در این تاریخ در کنار همکارانش به فیض شهادت نائل آمد و پس از شهادت ایشان زندگی روی دیگر خود را نشان داد و سختی‌های ما آغاز شد.

نشهری افزود: پیکر حسن را در همان روستای آبشینه به خاک سپردیم و پنجره منزل ما به باغ بهشت و مزار حسن باز می‌شد، به یاد دارم که فرزندانم در طول روز برای بازی بر روی قبر پدر حاضر می‌شدند و در آنجا بازی می‌کردند و حتی در زمستان‌ها نیز باوجود سرمای شدید بر سر قبر حسن حاضر می‌شدیم و برف‌های روی قبر را پاک می‌کردیم و چندساعتی را با حسن می‌گذراندیم.

وی بیان کرد: با بزرگ شدن بچه‌ها تصمیم گرفتیم که به همدان بازگردیم و در شهر ساکن شویم تا بچه‌ها برای مدرسه رفتن مشکلی نداشته باشند، ازاین‌رو خانه روستایی و همه وسایل ابتدایی زندگی را فروختیم و توانستیم خانه‌ای را در شهر اجاره کنیم که اجاره منزل برای یک زن جوان باوجود سه کودک قد و نیم قد نیز مشکلات خاص خود را داشت که قابل‌بیان نیست.

همسر شهید یوسفی صفت تصریح کرد: زندگی ما پس از رفتن حسن سختی‌ها و مرارت‌های زیادی را به خود دید و در این مدت با مختصر حقوق بنیاد شهید و مداحی توانستم زندگی بچه‌ها را سروسامان دهم و بچه‌ها را به دانشگاه و خانه بخت بفرستم و اکنون بعد از گذشت این‌همه سال با نگاه به گذشته پرفراز و نشیب و در آستانه 65 سالگی جای خالی حسن بیش‌ازپیش به چشم می‌آید و ای کاش بود تا با هم به دیدن ثمره‌های زندگیمان می‌نشستیم.

زندگی المثنی ندارد

وی ادامه داد: در پایان به جوانان عزیز توصیه می‌کنم به مادیات توجه نکنند، با یکدیگر صادق باشند، مراقب عشق یکدیگر باشند و بدانند که زندگی المثنی ندارد و فقط یکبار می‌شود طعم زندگی را چشید، ازاین‌رو تجملات و چشم هم‌چشمی‌ها را کنار بگذارند و عاشقانه در کنار هم زندگی کنند.

گفتگو از سمانه پورعبدالله

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده