گفتگو با علی سجادی از همرزمان شهید مدافع حرم "مرتضی حسین پور":
نوید شاهد - علی سجادی، شهید مدافع حرم "مرتضی حسین‌پور" را یکی از هزاران نیروی ماهر حاج قاسم توصیف می‌کند و می‌گوید: اصلاً خودش دنبال شهادت نبود، و همیشه می‌گفت «من می‌جنگم تا ریشه تکفیری را بخشکانم» و همین شهامتش باعث شد نقشه شوم داعش را برای به‌راه انداختن حمام خون بر هم زند و جان بسیاری از رزمندگان مقاومت را نجات دهد.
مرتضی یکی از آن هزاران نیرویی ماهری بود که

به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید "مرتضی حسین‌پور شلمانی" معروف به «حسین قمی» متولد سی‌ام شهریور سال1364 بود. او سال 1383 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در دانشکده افسری دوره آموزشی را گذراند.

وی در سال 1392با شروع فتنه در سوریه وارد منطقه شد و مسئولیت‌های مختلفی را گرفت. او همان سال یکی از فرماندهان قرارگاه حیدریون بود. سال 1393 با ورود داعش به عراق، حسین به عراق اعزام شد، جزو اولین افرادی بود که با حاج قاسم در پدافند «بغداد - سامرا» مشارکت داشت، و سرانجام مرتضی حسین‌پور فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون در سوریه و فرمانده شهید محسن حججی در تاریخ شانزدهم مرداد 1396 در سوریه به شهادت رسید.

علی سجادی همرزم شهید مرتضی حسین‌پور (حسین قمی) با اشاره به فرمانده شهید مرتضی حسین‌پور می‌گوید: حسین اصالتاً اهل شلمان‌ از توابع لنگرود بود اما به‌خاطر شغل پدرش در قم زندگی می‌کرد و بزرگ‌شده قم بود و پس از ازدواج در تهران ساکن شد. در مدت سه سال زندگی متأهلی، در مجموع حسین سه ماه هم در خانه نبود؛ آن هم به‌صورت مقطعی؛ با وجود این، همسایه‌ها و کسبه محل همگی او را می‌شناختند و قبولش داشتند. حسین نه‌فقط میان نیروهایش، بلکه میان فرماندهان و رفیقانش هم محبوب بود. زمانی که من می‌خواستم برای شهادتش پلاکارد نصب کنم؛ بقال محله‌شان آمده بود و با اشک می‌گفت: «چندباری بیشتر ندیده بودمش ولی واقعاً مرد بود».

او از نحوه رفتار حسین با خانواده‌اش چنین می‌گوید: حسین 6 سال انتظار کشید تا توانست جواب بله را از همسرش بگیرد. خیلی کم خانه می‌رفت. تنها فرزندش چهار ماه دیگر به دنیا می‌آید. با اینکه زیاد فرصت نداشت که میان خانواده باشد ولی طوری رفتار می‌کرد که هم همسرش و هم خانواده همسرش را راضی نگه داشته بود، مثلاً یادم هست یک روزی زنگ زدم که او تازه از مأموریت آمده بود، به او می‌گفتیم: «حسین، بیا برویم بیرون.» می‌گفت: «قول دادم بروم خانه و شام و ناهار درست کنم برای منزل». اگر 10 روز مرخصی بود عین 10 روز را در خانه و در خدمت خانمش بود.

مرتضی یکی از آن هزاران نیرویی ماهری بود که

بی ریا و اهل خودنمایی نبود

علی سجادی همرزم شهید مرتضی حسین‌پور از خصوصیات اخلاقی شهید می‌گوید:  آن‌قدر حسین گمنام بود که پدرش هم نمی‌دانست کجا کار می‌کند و بعد از شهادتش فهمید او فرمانده بوده است. حتی از مجروحیت‌های او، شاید فقط یکی از 5 بار مجروحیت را می‌دانست. وقتی خانواده و پدرش فرماندهان عراقی را در مراسم تشییع‌اش دیدند متعجب شدند. حتی شهادتش هم در گمنامی بود. او البته همیشه سربه‌زیر، گمنام و بی‌ریا بود، مثلاً وقتی در خط می‌گفتند؛ «حاج قاسم می‌آید خط پدافند را سرکشی کند.» او مسئول بود و تمام زحمات بر دوشش. مهدی نوروزی که شیر سامرا لقب گرفت یکی از نیروهای او بود، نیرویی که 40 روز است آمده سامرا و شهید شده. حسین نزدیک دو سال در سامرا بود اما وقتی به او می‌گفتند: «بیا برویم با حاج قاسم موقع سرکشی کنار گنبد امامان معصوم(ع) یک عکس در سامرا بگیر، نمی‌رفت» همیشه آخر جلسه‌ می‌نشست و معامله‌اش با امامین عسکریین(ع) بود.

همه با افتخار می‌گفتند نیروی "فرمانده حسین" هستند

او از محبوبیت فرمانده حسین چنین می‌گوید: یک توانایی و تخصصی در هر کدام از بچه‌ها بود. شاید میان ما هم‌رده‌ای‌ها یک رقابت‌هایی هم وجود داشت و دنبال این بودیم که خودمان را بالا بکشیم و توانایی‌های خود را رشد داده و فرمانده شویم، برای اینکه خدمت بیشتری ارائه دهیم و بگوییم که من هم می‌توانم این کار را بکنم برای پیشرفت در کار. ولی وقتی پای حسین وسط می‌آمد همه با افتخار می‌گفتند: «ما نیروی حسین هستیم» و به او می‌گفتند؛ "فرمانده حسین"


مرتضی یکی از آن هزاران نیرویی ماهری بود که

آن‌قدر می‌جنگم تا ریشه تکفیری را بخشکانم

همرزم شهید قمی از اعتقادات شهید در مورد شهادت و مبارزه چنین می‌گوید: حسین وصیتنامه نداشت؛ اصلاً دنبال این چیزها نبود، مثلاً آقای نریمانی که با آن صوت قشنگش می‌خواند: «منم باید برم...آره برم سرم بره...» حسین می‌گفت: «اینها چیست؟ باید برویم آمریکا را نابود کنیم. من که نمی‌روم شهید شوم، من می‌روم که بکشم.»، طرز فکرش این بود که باید آن‌قدر این تکفیری‌ها را بکشد که نابود شوند؛ اعتقادش این بود که "من جزو 313 یار امام زمان هستم پس باید زنده بمانم". پس از شهادتش هم همه گفتند حیف بود که حسین شهید نشود و از سوی دیگر بدا به حال ما که حسین را از دست دادیم. زمانی که من خبر شهادت حسین را شنیدم اصلاً باور نمی‌کردم. فکر می‌کردم که حتماً اتفاق حادی افتاده که حسین شهید شده است.

مرتضی یکی از آن هزاران نیرویی بود که حاج قاسم داشت

او در پایان این فرمانده را یکی از هزاران نیروی حاج قاسم توصیف می‌کند و می‌گوید: اصلاً خودش دنبال شهادت نبود، و همیشه می‌گفت «من می‌جنگم تا ریشه تکفیری را بخشکانم» و همین شهامتش باعث شد نقشه شوم داعش را برای به‌راه انداختن حمام خون بر هم زند و جان بسیاری از رزمندگان مقاومت را نجات دهد.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده