نوید شاهد - شهید «عبدالحسین پالیزبان» از رزمندگان گردان 505 محرم بود که مردادماه 1362 و در عمليات والفجر 3 در منطقه مرزی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت به معرفی این شهید والامقام می پردازد.
به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید عبدالحسين پاليزبان پنجمین رور  از مرداد سال  1346 در روستای قلعه تسمه دره شهر در خانواده اي مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود. شهيد در سن هفت سالگي به مدرسه راه يافت و تا پنجم ابتدائي در روستاي قلعه تسمه يعني زادگاهش درس خواند.  او از اول راهنمايي در شهرستان دره شهر با تمام مشكلات و تهيدستي خانواده اش دست و پنچه نرم کرد و تا كلاس دوم دبيرستان پيش رفت.


مورد اطمینان اهالی روستا بود
تعطيلات تابستاني جهت امرار معاش خانواده‌اش به كار و تلاش مي پرداخت در كار هاي كشاورزي دوشادوش ديگر اعضاي خانواده اش مشغول فعاليت بود وچون شهيد فردي مومن بود و بيش از اندازه به اسلام و قرآن و امام علاقه داشت. به دلیل همین خصوصیات اخلاقی خوبی که در وجودش بود در ميان مردم روستا شخصي مورد اطمينان و مورد علاقه به شمار مي رفت. 

اهل مسجد و نماز جماعت بود  نمازش را به وقت در مسجد اقامه مي نمود وقرآن را تا حدودي حفظ بود و در مسجد جوانان روستا را جمع مي كرد وبراي آنها سخنراني مي نمود ونماز جماعت را برگزار مي كرد جوانان روستا را جهت برگزاري دعاي كميل-ندبه-توسل -زيارت عاشوار دعوت مي كرد وبه امام و روحانيت علاقه خيلي زياد داشت . 

ترجیح جبهه به درس
وصیت می کرد كه به منافقين كوردل گوش ندهيد چونكه آنها دشمان امام و روحانيت هستند به علت عشق و علاقه وافری که به شهادت داشت تحصیل خود را در دبیرستان رها وجبهه رفتن را بر ادامه تحصيل ترجيح داد وبه نداي امام لبيك گفت. در سال 61جهت رفتن به بسيج ثبت نام كرد وبه بسيجيان عاشق اسلام وامام پيوست ودر  حين مانور گلوله اي به بازوي وي اصابت نمود ومجروح شد وچون نمي خواست خانواده اش از مجروح شدن وي اطلاع حاصل كنند به بيمارستان امام شهرستان ايلام اعزام وبعد از چند روز دوباره  به آموزش خود در حالیکه هنوز مرخصيش به اتمام نرسيده بود ادامه داد.

مجروح بود اما خانواده خبر نداشتند
 بعد از اتمام آموزشي مرخصي را به تمام نيروهاي آموزش دیده دادند . شهيد پاليزبان هم همراه آنها به خانه برگشت وحدود 15 روز بود كه مجروح شده بود خانواده از مجروح شدن او اطلاعي نداشتن ويك روز كه مادر شهيد دستش را گرفته بود شهيد گفته بود مادر زياد فشار نياوريد دردم ميگيرد. با اصرار مادر ایشان مجبور شد كه قضيه را تعریف کند. پس از مرخصی دوره آموزشی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان دره شهر منتقل شد و بنا به تشخيص مسئول پاسداران دره شهر ولياقتي را كه شهيد داشت  سرپرستي نيرو هاي مقاو مت شهرستان دره شهر وحومه انتخاب شد و آموزش نيروهاي دانش آموزي اعم از دبيرستان تا راهنمايي را بعهده گرفت و به آنها تاكتيك نظامي وفنون رزمي وآموزش اسلحه ياد مي داد. او در اين رابطه فعاليت هاي زيادي را نشان داد وتمام مسئولين سپاه ازشهيد بي نهايت رضايت داشتند و او را برادر وحتی نور چشم خود لقب داده بودند.

بعد از يكسال كه مسئوليت هایش را به نحو احسن انجام داد .سپاه پاسداران دره شهر نکه می خواست نيروهاي بسيجي را به جبهه اعزام كند در اواخر ماه مبارك رمضان ،  عيد سعيد فطر كه در گلزار شهدا در قلعه تسمه دره شهر  برگزار گرديد. نيروهاي بسيجي آماده اعزام شدند و مسئوليت آنها را به عبدالحسين پاليزبان دادند. با اصرارخود شهيد اسمش به ليست نيروهاي اعزامي اضافه شده بود ودر همان عيد سعيد فطر به جبهه اعزام شد.

شهيد جزو گردان 505 محرم بود كه عمليات والفجر 3 در مهران محور كله قندي بين نيروهاي اسلام ونيروهاي بعثي شدت گرفت  و نیروهای بعثی کله قندی را که از حساس ترین منطقه نظامی بود به تصرف خود درآوردند و در همان جا بود که پاسدار اسلام و قرآن در نوزدهمین روز از مردادماه 1362در شب عمليات بوسيله مين مجروح و سپس توسط  تيربار نيروهاي بعثي به آرزوي ديرينه اش كه همان شهادت در راه خداوند متعال بود رسيد.

منبع: اداره اسناد و انتشارات، پرونده فرهنگی شهدا
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده