- زندگی نامه/وصایا

navideshahed.com

برای راحتی شما به جبهه می‌روم

برای راحتی شما به جبهه می‌روم

مادرش به او گفت: برادرت در جبهه است، تو کوچک هستی، نرو و درست را ادامه بده، او گفت: برادرم اگر هست برای خودش است، من برای خودم. مادر غصه نخور، ناراحت نباش. من برای این که شما راحت باشید می‌روم، برای امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) می‌روم.
او را شهید زنده صدا می‌کردیم

او را شهید زنده صدا می‌کردیم

غلامرضا نوملی همرزم شهید «سیدعباس حسینی اوزینه» نقل می‌کند: سید عباس شب‌ها از سنگر بیرون می‌رفت، نماز شب می‌خواند و خیلی با دعا و مناجات مأنوس بود، برای همین ما او را شهید زنده صدا می‌کردیم، و او در جواب ما می‌گفت: بادمجان بم آفت ندارد، من کجا و شهادت کجا!
سعادت شهادت

سعادت شهادت

شهید «محمد علی خانه شیر» در بخشی از وصیتنامه خود می‌نویسد: مادر عزیزم! افتخار کن و بر خود ببال که فرزندت را در راه خدا و اسلام هدیه دادی. مادر جان خوشحال باش چرا که فرزندت به آروزی خویش که همان سعادت شهادت است، رسید.
با مشتی گره کرده نام شهید را فریاد زد

با مشتی گره کرده نام شهید را فریاد زد

هنگام اعزام کاروان رزمندگان به جبهه هنگامی که کار حضور و غیاب رزمندگان را انجام می‌دادند، هر کسی که نامش خوانده می‌شد می‌گفت حاضر، اما وقتی نام محمدتقی را خواندن او با مشتی گره کرده فریاد زد شهید.