اصطلاحات آزادگان در اردوگاه های عراق + قسمت دوم
ابوزاويه
عراقيها اين لقب را به كسي ميدادند که هنگام صف آمار در آخرين رديف و گوشه آسايشگاه مي نشست. اين لقب اولين بار به برادر آزاده حسين عزيزي از تهران نسبت داده شد.
ابولي (عبدلي)
برادران آزاده هر زمان كه ميخواستند در مورد صدام حسين صحبت كنند، از واژة «ابولي» استفاده ميكردند تا جاسوسان و عراقيها متوجه مقصودشان نشوند.
اتاق پذيرايي (اتاق مرگ)
اتاق نگهبانان عراقي که اغلب اسرا را در داخل آن مورد ضرب و شتم قرار ميدادند، به «اتاق پذيرايي» معروف شده بود.
اتاق خرس
بر سر درِ اتاق نگهباني عراقيها عبارت :اتاق الحرس» نوشته شده بود. ما نيز که آنها را ميشناختيم و ميدانستيم چه جانوراني هستند، به آنجا «اتاق خرس» ميگفتيم.
اتاق خلوت
محلهاي خلوتي مثل حمّام و يا کلاً جاهاي خلوتي که بچّهها براي تنبيه جاسوسان در نظر ميگرفتند تا در فرصت مناسب آنها را در آنجا گير بيندازند و تنبيه کنند، «اتاق خلوت» ناميده ميشد.
اتاق سياسي
در برخي از اردوگاهها (از قبيل اردوگاه عنبر کمپ هشت) محلي بود به نام «اتاق سياسي» که سوابق مربوط به آزادگان و اسرا در آنجا نگهداري ميشد.
اتاق مرگ
اصطلاح رايج در اردوگاههاي ديگر. رجوع شود به (اتاق پذيرايی) .
اَحْ سنت
اين کلمه شکل جدا شده «احسنت» است و هرگاه شخصي قصد تحسين طنزآميز ديگري را داشت، اين کلمه را به اين شکل اداء ميکرد و اين يک شوخي بود؛ يعني اوّل «اَحْ» را ميگفت و بعد «سنت» را اضافه ميکرد.
احمد تکريتي
احمد آرزومند، يکي از اسراي بسيار متعهّد و شجاعي بود که در دوران اسارت يک بار کلمه تکريتي را به پاشنه کفش کتاني خود نوشته بود و به همين دليل عراقيها او را يک هفته تمام شکنجه کردند و ميگفتند: تو چطور و با چه جرأتي نام زادگاه صدام را به کفش خود نوشتهاي و با آن به توالت هم ميروي؟ خلاصه به دليل اين شيرينکاري، از آن تاريخ به بعد به «احمد تکريتي» معروف شد.
احمد مقوّا
اسم مستعار يکي از نگهبانان عراقي به نام «جُندي احمد» وي چهرهاي کريه، قدي بلند و اندامي لاغر داشت و از خصوصيات بارز او ناسزاگويي و فحّاشي فراوان بود. وجه تسميه او به «احمد مقوّا» در اين بود که به هنگام راه رفتن تلوتلو ميخورد و مانند مقوّايي بود که باد آن را به حرکت در آورده باشد.
ارتش قلي
قلي، مترادف «ابولي»، اسم مستعار صدام حسين بود. در اردوگاه وقتي قصد صحبت از ارتش عراق بود از لفظ «ارتش قلي» به منظور گمراه ساختن جاسوسان استفاده ميشد.
اردوگاه اطفال (اردوگاه تبليغاتي)
رژيم بعثي به منظور بهرهبرداري تبليغاتي و ساير اهداف خود، افراد کم سن و سال و نوجوانان را در محلّي به نام «اردوگاه اطفال» جمع آوري کرده بود که بارها از آنجا فيلمبرداري کردند و در تلويزيون پخش شد. البته مقاومت و از خود گذشتگي نوجوانان آزاده اکثر نقشههاي رژيم بعثي را نقش بر آب ميکرد.
اردوگاه بياباني
عده زيادي از اسرا را در روزهاي اول اسارت به محلّي منتقل ميکردند که بياباني بيآب و علف بود، بدين جهت به آنجا «اردوگاه بياباني» ميگفتند.
اردوگاه تبليغاتي
رجوع شود به (اردوگاه اطفال).
اردوگاه وحشت (اردوگاه مرگ)
گروهي ازاسراي ثبت نام نشده که به «مفقودين» معروف بودند، در اردوگاههايي با شرايط بسيار سخت نگهداري ميشدند يکي از اين اردوگاهها اردوگاه يازده تکريت بود که به «اردوگاه وحشت» يا «اردوگاه مرگ» مشهور شده بود.
اَرزاق
اين لفظ عربي، به موادّ غذايي روزانه از قبيل نان و گوشت و غيره اطلاق ميشد.
ازمار
در زبان عربي کلمه «اِزمار» به معناي الاغ است. در اردوگاه يکي از بعثيها اين واژه را بسيار بر زبان ميآورد، بطوريکه حتي در برخورد با نيروهاي خودشان هم از اين کلمه استفاده ميکرد و به همين دليل در بين برادران آزاده به «ازمار» معروف شده بود.
اس اس
اين اصطلاح در مورد بيماري اسهال کاربرد داشت که در اردوگاه بسيار شايع بود.
استخبارات
سازمان اطلاعات و امنيت کشور عراق. اکثر کارگزاران اين سازمان از افسران متعصّب و خشن و جنايتکار حزب بعث هستند. مرکز اصلي استخبارات در شهر بغداد قرار دارد. در اين مقر، علاوه بر گروهي از اسراي ايراني که براي عراقيها اهميت ويژهاي داشتند، زندانيان سياسي و مبارزان عراقي نيز نگهداري ميشدند. از عمدهترين ويژگيهاي زندان استخبارات، اعمال شکنجههاي وحشتناک و ددمنشانه از قبيل سوزاندن دست و پا و شوکهاي الکتريکي و ... را ميتوان نام برد.
اسراي سفارشي
در کمپ 9 اردوگاه رماديه هر قاطع، زندان انفرادي ويژهاي داشت و به اسرايي که براي شکنجه شدن و تنبيه به اين زندانها فرستاده ميشدند، «اسير سفارشي» ميگفتند.
اسراي صليبي
اسرايي که توسط صليب سرح ثبت نام شده و داراي کارت و شماره اسارت بودند «اسراي صليبي» ناميده ميشدند. وجه تمايز اين اسرار با ساير اسار که «مفقودين» خوانده ميشدند، حقّ مکاتبه با داخل کشور و بازرسي صليب سرخ از اردوگاههاي آنها بود.
اسير نيست
به علت عدم وجود امکانات بهداشتي، درصد زيادي از افراد اردوگاه دچار بيماري گال ميشدند و اگر در اين ميان استثنائاً يک نفر دچار اين بيماري نميشد، اسرا به شوخي ميگفتند فلاني اسير نيست.
منبع: کتاب خاکریزپنهان