زندگینامه و خاطره ای از همرزمان شهید حاج احمد رضایی
يکشنبه, ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۵۸
شهید حاج احمد رضایی در خانواده ای مذهبی و در شرایط سختی در سال 1341 دیده به جهان گشود . این شهید ارجمند از شهدا مفقودالاثر استان می باشند.
سال تولد :1341
نام پدر : عباسقلی
محل تولد : شهرستان دشتستان
سال شهادت : مفقود الاثر
وصيتنامه شهيد حاج احمد رضایی
و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون دنیا
درود فراوان به منجی عالم بشریت امام امت شهید پرور و درود بر شهیدان گلگون کفن که مرگ را به ننگ تسلیم ر برابر کفر ترجیح دادند و عاشقانه جان را در طبق اخلاص نهادند و فدای قدم دوست کردند و نگذاشتند که تاریخ یکبار دیگر تکرار شود و شاهد تنهایی فرزندان رسول الله شود برادر و خواهران مسلمان بار دیگر صحنه کربلا تکرار شده است چرا نشسته اید و نظاره گرید مگر نمی بینید که چگونه برادران و خواهران مسلمان شما زیر این بمب اران ها پر پر می شوند ای برادر و خواهر ما باید از این دو یکی را انتخاب کنیم یا در صف آنهایی دراییم که یزید را یاری کردند و شاهد تنهایی فرزند رسول الله باشیم و یا باید در صف حسینیان بیاستسم زیرا راه سومی وجود ندارد و صف بی تفاوتها با صف یزیدیان وصل است و ما چون بارها گفته ایم ما اهل کوفه نیستیم امام تنتها بماند باید به گفته خود عمل کنیم ای برادر اینک اسلام امروز فرزند راستین خود را هخواهد شناخت برخیز و بار سفر بند زیرا در این دنیایی که دوستی فریب است و معیار ارزشها پول است اعمال حیوانی تمدن است عشق عاشقی شهوت رانی است و انسانیت مسخ شده و به عبث رسیده است در این دنیا زندگی چه ارزشی دارد گیرم که چند صباحی در این خراب آباد زنده بودی چه سودی خواهی برد آیا نشستن و هر روز شاهد پاره پاره شدن مسلمانان در این دنیا زندگی کردن است ؟ ایا خداوند نبوده که فرموده است با آنها بجنگید تا فتنه بخوابد وهمه به دین خدا درایید پس اگر چنین است پس برادر برخیز که می ترسم فردا دور است و اما ای فرزندانم در غم پدر تان صبر پیشه کنید که امام علی به آن سفارش بسیار نموده است .زیرا گوش به فرمان رهبر رهبر فقیه بودن انسان را به راست هدایت می کند . دعا به جان امام امت را هیچگاه فراموش نکنید .
حاج احمد رضایی
67/1/27
خاطره از شهید حاج احمد رضایی
شهید رضایی در پادگان قدس ماهشهر راننده فرمانده مقر بود .
هوای آنجا خیلی سرد بود و شهید یک پتو را روی خودش و دیگری را روی ماشین می گرفت علت راکه جویا شدیم گفت می خواهم که ماشین صبح سریع روشن شود و سر موقع دنبال فرمانده بروم
در سنگر نشسشته بودیم و با بچه ها حرف می زدیم شهید در دل صلوات می داد گفتم که چرا صلوات می دهی گفت من قسم خورده ام که وقتی به جبهه بیایم در جبهه تغییری در من ایجاد نشود و ایشان تا نمازش را نخوانده بود غذا به دهن نمی گذاشت
-----------------------------
راوی : یحیی رضایی
شهید حساسیت بسیار زیادی نسبت به فرزندان و دیگران در مورد فرایض دینی داشت یکبا ر برای زیارت امام به تهران رفت ولی موفق نشد
یکبار شهید مرخصی 10 الی 15 روزه داشت و وقتی فهمید که بچه ها می خواهند به جزیره برمند یک روز بیشتر نماند و به جبهه رفت .
راوی :محمد حاجی زاده
منبع :بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر
نظر شما