
رحیم آباد رودسر:
گوشه اي از زندگينامه شهيد مسلم اميدوار؛ بابا برمی گردد؟
شهيد مسلم اميدوار دو فرزند پسر بنامهاي علي و محمد بيادگار مانده است كه از هم اكنون از مادرش مي پرسند كه بابا كي مي آيد و مادرش هم مي گويد باباي شما را كه داشت از شرف و ناموس و حيثيت ملت خود پاسداري مي كرد صداميان امريكايي به شاهدت رساندند و از هم اكنون تخم كينه بر عليه آمريكاي ستمگر در دل آنها كاشته مي شود و انشاءالله پس از مدتي فرزندان شهداي انقلاب حساب تمام زورگويان را خواهند رسيد.
نویدشاهدگیلان: شهید مسلم اميدوار در سال 1332 در روستاي گلاردشت از توابع بخش رحيم آباد شهرستان رودسر در يك خانواده مذهبي و زحمتكش پا به عرصه حيات نهاد پدر و مادرش با داشتن حدود پنج جريب مزرعه برنج و يك دكان چاي پزش خرج او و سه تا ديگر از خواهر و برادرش را تهيه مي نمود. مسلم در سن هفت سالگي در روستاي گلدشت به دبستان كه در آن زمان سپاهي دانش درس مي گفت گمارده شد و از نظر درس هم شاگرد خوبي بود كلاسها را يكي پس از ديگري مي گذراند و در مواقع بيكاري به پدر و مادرش در سردكان كمك مي كرد و مشتريها از اخلاق خوش او هميشه تعريف مي كردند.

پس از شهيد شدن به زادگاهش گلدشت پس از تشييع جنازه مفصل به خاك سپرده مي شود و هم اكنون زيارتگاه مردم مي باشد از شهيد مسلم اميدوار دو فرزند پسر بنامهاي علي و محمد بيادگار مانده است كه از هم اكنون از مادرش مي پرسند كه بابا كي مي آيد و مادرش هم مي گويد باباي شما را كه داشت از شرف و ناموس و حيثيت ملت خود پاسداري مي كرد صداميان امريكايي به شاهدت رساندند و از هم اكنون تخم كينه بر عليه آمريكاي ستمگر در دل آنها كاشته مي شود و انشاءالله پس از مدتي فرزندان شهداي انقلاب حساب تمام زورگويان را خواهند رسيد.
يك خاطره از شهيد اميدوار: افرادي كه جهت تحويل گرفتن جنازه به شيراز رفته بودند پزشك معالج شهيد مسلم از آنها مي پرسيد علي كيست آنها مي گويند پسر بزرگ مسلم و پزشك معالج مي گفت كه در آخرين لحظات فقط مي گفت علي ـ محمد ـ الله اكبر ـ علي ـ محمد ـ الله اكبر الله اكبر الله اكبر