مادران جلوي فرزندانتان را از رفتن به جبهه نگيريد

محمدعلي مرادي

نام پدر: عبدالرحمن

تاريخ تولد : 1348

محل تولد : روستاي دهقايد

تاريخ شهادت : 1365/10/4

محل شهادت : منطقه شلمچه

نام عمليات : كربلاي 5

محل دفن: بهشت رضوان دهقايد

زندگینامه شهید

شهيد بزرگوار محمد علي مرادي فرزند عبدالرحمن در تاريخ21 شهريورماه سال1348 در خانواده اي مذهبي و شيفته اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و از حاميان و پيروان ولايت فقيه و عاشقان انقلاب اسلامي و حافظان و پاسداران ارزشهاي تعالي اسلام در روستاي دهقايد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران كودكي را در دامان پدر و مادري عفيف و مهربان و متدين و پدري زحمت كش و دلسوز و پايبند به مباني ديني به سر برد و ايام تحصيلات ابتدايي را در دبستان شهيد بهشتي و راهنمايي را در مدرسه ادب دهقايد پشت سر گذاشت. در سال61 به عضويت بسيج در پايگاه مقاومت محمد رسول الله(ص) دهقايد درآمد و پس از طي دوره آموزش نظامي در مردادماه 1364 به جبهه حق عليه باطل در غرب اعزام گرديد. براي دومين بار به جبهه هاي جنوب اعزام تا براي پاسداري از اسلام سر از پا نشناسد. براي سومين بار همراه سپاه محمد رسول الله(ص) راهي جبهه هاي نور عليه ظلمت شد و سرانجام با شركت در عمليات ظفرمندانه و افتخار آفرين كربلاي 4 واقع در محور عمليات جزيره ام الرصاص در دي ماه سال1365 جاويد الاثر و پس از11 سال كه پيكر مطهرش به وطن رجعت كرد.

وصيت نامه شهيد

الهم ارزقنا الشهاده في سبيلك. خدايا مرگ مرا در راه خودت قرار بده.

با سلام و درود بر بقيه الله الاعظم امام زمان ارواحنا له الفداء و با سلام و درود فراوان بر نائب برحقش امام خميني، و با سلام و درود بر شهيدان كه جان خويش را مشتاقانه نثار اسلام عزيز كرده اند، و با سلام بر رزمندگان اسلام كه به حق ادامه دهندگان راه شهيدانند و با سلام به امت حزب الله. اين چند كلمه را به عنوان وصيت نامه مي نويسم. چون كسي كه بدون وصيت نامه بميرد خوار و ذليل مرده است. تنها وصيتي كه دارم اين است كه امام عزيز را تنها نگذاريد كمك هاي نقدي و جنسي خود را به ستاد پشتيباني از جبهه و جنگ بفرستيد تا آنان هر چه زودتر براي رزمندگان بفرستند، به خدا مادران جلوي فرزندانتان را از آمدن به جبهه نگيريد. مادرم،حضرت زينب72 تن شهيد داد و شما يكي. از پدر و مادر كه براي من زحمت فراوان كشيدند، تشكر و قدرداني دارم و از آنها مي خواهم كه اگر در راه خدا شهادت نصيبم شد، برايم گريه نكنيد كه مرا ناراحت مي كنند و از شما و دوستان، اقوام، خويشان و پدر و مادرم مي خواهم كه خود را اذيت نكنند.كه من را اذيت مي كنند. در آخر از همگي شما به خصوص پدر و مادر بزرگوارم، رفقا، آشنايان و همسايگان حلاليت مي طلبم. ديگر عرضي ندارم.

خداحافظ

                                                                                                                                 3/1/1364

محمد علي مرادي

خاطراتي از شهيد

در سال1365 گروهي از بچه هاي محل، به جبهه رفتيم كه در طول اين مدت كه با هم بوديم يك خاطره از شهيد محمد علي مرادي داشتيم كه قول داده بودم كه اين راز را تا وقتي زنده است جايي بازگو نكنم و همين طور شد و بعد از شهادت او براي دوستان بازگو كردم. يك شب در چادر نشسته بوديم و بعد نيمه شب بيدار شدم ديدم شهيد نيست و شب دوم نيز همين طور. همان شب بيدار ماندم تا از چادر بيرون رفت و همين طور او را تعقيب كردم. كه به يك باره جلوي چشمم ناپديد شد. من همين طور كم كم رفتم كه يك باره چشمم به يك گودال شبيه قبر افتاد كه در آن با خداي خود راز و نياز مي كرد و من آرام به جاي خود رفتم و فردا به او گفتم كه ديشب كجا بودي كه او به من گفت و از من خواهش كرد كه اين راز را جايي بر ملا نكنم.

رفتار و اخلاق شهيد

شهيد مرادي از خانواده اي محروم برخاسته بود و با تمام وجود طعم تلخ محروميت را چون اغلب همرزمانش حس كرده بود. از همين رو در دفاع از محرومين و ستم ديدگان خاك، از هيچ ايثار و تلاشي دريغ نمي ورزيد.در وفاي به عهد الگوي همسالان خود بود و به عهدي كه با خدا بسته بود وفا كرد. شهيد مرادي با سيماي دوست داشتني و نگاهي معصوم كه نمودي از انسان وارسته اي بود، ايشان هيچ وقت به ماديات اهميت نمي داد.وي همواره صادق و راستگو بود و از اين رو است كه در واپسين لحظه هاي شهادت صادقانه آواي گرم يا زهرايش در غروب نيزار شلمچه طنين انداز شد.

منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر