نگاهی مختصر به زندگینامه و خاطرات شهید علیمراد حاجیان
علي مراد حاجيان
نام پدر: عبدالله
تاريخ تولد: 1338/3/1
محل تولد: عيسوند
تاريخ شهادت: 1359/11/17
محل شهادت: سنندج
محل دفن : عيسوند
زندگي نامه شهيد
شهيد علاقه داشت به مدرسه برود وقبل از اين كه به سن مدرسه برسد در 5 سالگي يك بار به همراه برادرش به مدرسه رفته و پشت پنجره كلاس نشسته و گوش به حرف معلم مي دهد. در روستا آن زمان امكانات وجود نداشت، كه آموزش داده شود فقط يك آخوندي بود كه در روستا كلاس قرآن مي گذاشت كه شهيد به آنجا مي رفت و قرآن را مي آموخت.
خاطرات شهيد
برادر زاده شهيد تعريف مي كند: كه در فصل زمستان دور هم نشسته بوديم و شله خرمايي كه روز قبل پخته بودند گذاشته بودند وسط، علي مراد طوري با نان شروع به خوردن نمود كه همه فكر كرديم كه شله خرمايي بسيار گرم است در حالي كه اين طور نبود و پدر شهيد كه شروع به خوردن نمود، احساس كرد كه خيلي سرد است.
خصوصيات اخلاقي شهيد
شهيد داراي شخصيتي غير قابل وصف بود. ايشان داراي روحيه ايثار و از خود گذشتگي بسيار بود. بسيار متواضع و فروتن ، ديندار و اهل ايمان بود. شهيد از نظر اخلاق بسيار با محبت و دلسوز مردم بود. آنچنان صميميتي بين اعضاي خانواده داشت كه تمام اعضاي خانواده در كنار او مي نشستند. شهيد در ساده زيستن و كم توقعي معروف بود. چون با چشم خود مشكلات و زحمات زيادي را ديده بود. ايشان دوستدار همه بود. بسيار كوچك نفس و متواضع بود.
وصيت نامه شهيد
به نام خدا صحبت هاي خود را شروع مي كنم باشد كه خدا توفيق اتمامش را به من عطا نمايد در لحظاتي شروع به نوشتن مي كنم در يك صبح سرد تا چند لحظه ديگر مي خواهيم حركت كنيم. به ياد اين افتادم كه چند كلمه را بنويسم كه بگويم كه ما رفتيم تا به شهادت برسيم. در اوايل عرايضم به كليه برادران عزيز حزب الله سفارش مي كنم جبهه ها را خالي نگذاريد ، زندگي مي گذرد. چه در راحتي و چه در سختي. چه در خوشي و چه در ناراحتي. تنها چيزي كه براي انسان باقي مي ماند عمل خود انسان است گرچه بايد بگويم عمل من نتوانست مرا راضي كند چه رسد به رضايت خدا خدا را در همه لحاظ به خاطر داشته باشيد وبه او نزديك شويد . دنيا را براي دنيا دوستان بگذاريد نماينده گان امام گوش به حرف هيچ يك از مخالفان امام ندهيد كه آنان گمراهند. صحبت ديگري دارم با مسئولين و آنان كه به وطن اسلامي خدمت مي كنند. انشاالله كه خداوند توفيق روز افزون به آنها عطا بفرمايد از شما تقاضا دارم كه جوانان حزب الله را در همه موارد ياري كنيد . صحبتي با مسئولين كه هنوز توفيق اين را پيدا نكرده اند كه خود را با انقلاب و مردم تطبيق دهند. بدانيد كه خداوند ناظر بر اعمال شماست. تك تك شهداء بر شما نظارت مي كنند. از خدا بترسيد كه جلو خشم خدا را نمي توانيد بگيريد. عزيزان حزب الله را خار در چشم و استخوان در گلو ندانيد و به همه سفارش مي كنم صبر پيشه كنيد كه بهترين سلاح ست و از شما برادران مي خواهم بعد از من راه شهيدان را ادامه دهيد. به پدرو مادرم احترام بگذاريد. بعد خدا را شكر مي گويم كه در اين خط قرارم داد خدايا از درگاهت تقاضاي بخشش ميكنم كه نتوانستم آن طور كه خودت مي خواستي بندگيت را كنم. در پايان از خداوند مي خواهم كه به تمامي خانواده شهيدان و همچنان به پدر و مادرم و برادرانم صبر عطا فرمايد.بر رزمندگان درود بفرستد و منافقين را نابود كند.
والسلام 59/7/12
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر