زندگینامه و وصیت نامه شهید بهروز بهروزی
شهید بهروز بهروزی
نام پدر : محمود
تاریخ تولد : ۱۳۴۳/۹/۱۰
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱/۲
محل تولد : تهران
محل شهادت : دشت عباس
آرامگاه : گناوه
شرح زندگی :
شهید بهروز بهروزی در سال ۱۳۴۳ در یک خانواده متوسط مذهبی در شهرستان گناوه متولد شد و از همان کودکی گرایش شدیدی به مذهب داشت و با وجود کامل فساد در جامعه آن زمان وی در کلاس های مذهبی از قبیل :
قران ـ اصول اعتقادی و … که توسط طلاب اعزامی در مسجد جامع گناوه و دیگر جاها برگزار میشد شرکت مینمود و از همان اول اخلاق و رفتار بسیار خوبی با دوستانش به خصوص در خانواده داشت .
در سن ۶ سالگی در دبستان شروع به تحصیل نمود و در همان دوران ابتدایی پدرش را از دست داد ولی با وجود عدم سرپرستی پدر فردی بسیار خوب و مذهبی در دامن مادر بزرگ شد و مجبور شد که از همان سنین کودکی در کنار درس مشغول به کار شود و در گرمای تابستان گناوه همیشه به کار و فعالیت مشغول بود . تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی اوج گرفت و فعالیتهای او هم شروع شد شبها به شعار نوشتن روی دیوار و پخش اعلامیهها و روزها در تظاهرات بر علیه رژیم ستم شاهی شرکت مینمود.
تا اینکه انقلاب پیروز شد شبها را پاس نگهبانی میداد و روزها به مخالفت رژیم منفور. در بدو تشکیل بسیج به عضویت آن درآمد و مراقبت از انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت و در مدرسه هم یکی از افراد فعال انجمن اسلامی بود و مرتب در قسمت علوم اسلامی و مشغول یاد گرفتن و یاد دادن به دانشآموزان بود تا آنکه جنگ تحمیلی شروع شد و در حمله طریق القدس شرکت نمود و پس از کسب پیروزی به شهر برگشت ولی نتوانست تحمل دوری جبهه را بنماید و دوباره به میدان جنگ رهسپار گردید و در شوش با دیگر همرزمان در حمله فتحالمبین شرکت نمود و در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۲ به آرزوی دیرینهاش که همان پیوستن به لقاء الله بود رسید .
وصیت نامه شهید :
اکنون که در مرزهای خونین ایران این برادران ایثار گر ما با تمامی وجود این قله های عظیم و شهادت را در می نوردند هر لحظه دسته ، دسته به سوی معشوق خود می شتابند و هر طلوعی نو را به سپیده دم صبح عاشورا بدل مینمایند . اینگونه مشتاقانه با خون خود وضو گرفته و این رخسارهای نازنین خود را به خاک و خون آغشته می کنند و فریاد احق طلبانه خویش را در گوش ما زمزمه می کنند و روحشان در پهنه آسمانها ی بیکران به پرواز در می آید .
خود نیز تصمیم به چنین کاری گرفتم و عاشقانه به سوی کربلاهای غرق در خون ایران شتافتیم تا شاید بتوانیم با بازوی ناتوان خود دلیرانه به سرکوبی دشمنان اسلام بپردازیم . و از آنجایی که هدف خود را جز جنگیدن در راه خدا و شهادت در این مسیر چیزی دیگر نمی دانستم این عزم را به مرحله اجرا در آوردم و هم اکنون که راهی جبهه های نبردم و میروم تا خون خود را به امواج خروشان خونهای برادرانم پیوند دهم.
مفتخرم و امیدوارم که به همین زودی از این جهان پست و مادی نجات یابم و جان خود را تقدیم معشوق خود نمایم و پیامی دارم به همشهریان شهید پرورم و آن اینکه حتی برای یک لحظه هم که شده امام را فراموش نکنند و همیشه دعا گوی او باشند و از خداوند بخواهند که او را در پناه خودش حفظ گرداند . اگر سعادت شهادت را یافتم در هنگام تشییع عکسم را همراه با عکس امام و همچنین عکسهای برادرمان مجید و جواد و علیرضا در جلوی تابوتم قرار دهند .
تابوتم را گلباران نکنید زیرا که خود روانه گلستانم . بر مزارم عزاداری نکنید زیرا که خود تا آخرین لحظه حیاتم عزادار حسین بودم و همچنین از شما می خواهم که مرا به هیچ وجه غسل ندهید و مرا با همان لباسهای رزم همچون جواد به خاک بسپارند . از خانوادهام خصوصا از مادر مهربانم می خواهم که مرا ببخشد و از او میخواهم که به جای من برادر کوچکم بهنام را ببوسد ـ اگر دوستانم از من کوچکترین ناراحتی دارند امیدوارم که مرا حلال کنند و در آخر سلام همه همکلاسی هایم را می رسانم و از آنها می خواهم که در مدارس به خوبی از سنگر مقدسشان حفاظت نمایند و به دشمنان و منافقان هرگز اجازه نفوذ در خود را ندهند . به امید پیروزی هر چه زودتر رزمندگان اسلام . خداوند یاور همگی شما باشد .
«سلام الله علی عباد الصالحین»
بهروز بهروزی ۱۳۶۰/۸/۹
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر