زندگینامه شهید حاج احمد بسی
شهید حاج احمد بسی
پدر: علمدار
تولد: 1327/1/1
شهادت: 1382/3/27
بهار 1327 بهار دیگری است بهاری سرشار از عاشقی و دلدادگی پر از عطر خوش نسیم بهشتی و صدای پرندگان زیبایی که درآسمان چاهه ی جم آواز بی قراری سر می دهند تا تو در اولین روز بهار متولد شوی.
دوازده ساله که می شوی داغ یتیمی را تجربه می کنی و مجبور میشوی برای امرار معاش خود و مادر و برادران و خواهرانت برای کار راهی کشور قطر باشی. برای انجام خدمت سربازی به میهن برمی گردی و روانه ی کردستان می شوی و خدمت را که تمام می کنی سنت حسنه ی رسول خدا را در امر ازدواج احیا می کنی و دختری از یک خانواده ی کاملا مذهبی را به همسری بر می گزینی، در روزهای شور وشعور انقلاب جزو شیفتگان و عاشقانی هستی که با کمک دوستانت به زاندارمری وقت حمله می کنی و آنجا را خلع سلاح می نمایی تا به ندای رهبر آزاده ی خویش لبیک گفته باشی. چند بار به جبهه می روی در سال 1367 در جزیره ی مجنون مجروح می شوی و در همان حالت به اسارت نیروهای عراقی در می آیی و مدت دو سال و نیم را در اردوگاه "الرمادیه"ی عراق می گذرانی سال 1369 به آغوش وطن باز می گردی.
اماچند سال بعد همسرت را با این که سن زیادی ندارد از دست می دهی و این ضربه ی روحی بزرگی به تو می زند. ضربه ی شدید روحی و مشکل پنهان جسمی ناشی از مجروحیت ایام جنگ نوعی بیماری آزاردهنده را در تو به وجود می آورد در طول این سال ها عاشقانه و صادقانه در آموزش و پرورش کنگان نیز به خدمت مشغول می شوی و با وجود مشکلات مالی فراوان کار ساخت دومین مسجد را هم در "کوی شهید بهشتی" کنگان به پایان می رسانی آن گونه که مسجد اول را هم با کمک دوستان در سال های دفاع مقدس در" بندر طاهری" ساخته بودی در سال 1378 بعد از مراجعه به پزشکان "بیمارستان مسلمین" شیراز مورد درمان قرار می گیری، اما دوباره به تهران می روی و زیر نظر پزشکان "بیمارستان شهید لبافی نژاد" کار درمان را پیگیری می کنی آثار شیمیایی دشمن تو را مثل شمع آب می کند و در خانه قطره قطره ذوب می شوی با این که مدت های زیادی در خانه بستری هستی اما جز نام خدا و سپاس از درگاه باری تعالی ذکری بر لب نداری و دائم از اطرافیان خویش به دلیل مراقبت و پرستاری از خودت، تقدیر وسپاس می نمایی، سرانجام پس از شش سال دوران سخت بیماری برآمده از اثرات مواد شیمیایی، در بیست و هفتمین روز از خرداد سال 1382 عاشقانه کبوتری می شوی تا به آسمان بیکران حضرت دوست پرواز کنی.
تو مثل باد تا لب باران اسیدی من مثل پرنده ی در حال جستجو...
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر