شهید ۱۶ سالهای که نذر امام رضا بود
شنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۲۲
نوید شاهد_ چشم مادر شهید رضا سناپوری به جمال فرزند ارشدش روشن می شود نام مقدس "رضا" را برای نوزاد بر می گزیند تا رضای دوست را در اینده طلب کند و رضایت حضرت حق را از هر چیز و هرکس برتر بداند.او هدیه امام مهربانی برای خانواده اش بود.
به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ ماه ربیع سال ۱۳۹۰ قمری، هلال زیبای خود را به جهان نشان میداد فصل بهار ۷ فروردین ماه ۱۳۴۹ در منطقه دشتی فصل کار و تلاش است، اما چشم خانواده حیدر سناپور به طلوع ماهی، که قرار است خانه را پر از صفا و مهربانی و روشنی کند، دوخته شده است پدر و مادر به وجود گران قدر امام مهربانی متوسل شده اند...
چشم مادر به جمال فرزند ارشدش روشن میشود نام مقدس "رضا" را برای نوزاد بر میگزیند تا رضای دوست را در اینده طلب کند و رضایت حضرت حق را از هر چیز و هرکس برتر بداند. رضا، از شیر پاک مادر و بر سفرهی حلالی که از رنج دست پدر فراهم آمده بود بهرهمند شد.
شش ساله شد و با تحصیل به جنگ دیو نادانی رفت تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستا با موفقیت به پایان برد او قلم به دست گرفت تا خط سرخ آل محمد (ص) را برای آیندگان به تصویر کشد. آب، او را به یاد دلاوریهای امام عاشقان اباعبدالله، انداخت به آرزوی تربیت فرزندان این خطه و پوشیدن ردای معلمی و خدمت به فرزندان انقلاب اسلامی وارد دانشسرای شهید شهریاری خورموج گردید. عاشقانه درس خواند، اما درس او را از فعالیت فرهنگی باز نداشت. دشمن غدار، به سرزمین آسمانی ما چشم طمع دوخته بود و این را "رضا"ی عزیز نمیتوانست تحمل کند. به او اجازهی همراه شدن با رزمندگان را نمیدادند او جهان فریبنده سه طلاقه کرده بود و کلام دلنشین مولا علی (ع) را در دل داشت که به دنیا فرمود:"غری غیری"... او ارزوی پرکشیدن و پرواز تا دوست را داشت ...ای خوش آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم.
او عاشق راستین پیرو خمین (ره) بود... فروردین ۱۳۶۵ فرا رسیده او برای اعزام به جبهه، دورهی اموزشی لازم را در پادگان نظامی بوشهر با موفقیت گذراند و پس از آموزش به مناطق جنگی اعزام شد. بهار چهرهی دلربای رضای عزیز را بیش از ۱۶ بار ندیده بود که ترکش خمپارهی دشمن در تاریخ ۲۱ خردادماه ۱۳۶۵ دل او را، که مملو از عشق به حقیقت و راستی بود، خونین کرد و به سوی حضرت دوست پر کشید تا به همه بیاموزد که هفت شهر عشق را شهدا سریع طی کنند همانگونه که امام فرمودند:"شهیدان از هفت شهر عشق گذشتند و ما در خم یک کوچه هم نیستیم. "
عشق راباخون خود کردی تومعناای شهید خویش رابردی به اوج عرش اعلاای شهید...
چشم مادر به جمال فرزند ارشدش روشن میشود نام مقدس "رضا" را برای نوزاد بر میگزیند تا رضای دوست را در اینده طلب کند و رضایت حضرت حق را از هر چیز و هرکس برتر بداند. رضا، از شیر پاک مادر و بر سفرهی حلالی که از رنج دست پدر فراهم آمده بود بهرهمند شد.
شش ساله شد و با تحصیل به جنگ دیو نادانی رفت تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستا با موفقیت به پایان برد او قلم به دست گرفت تا خط سرخ آل محمد (ص) را برای آیندگان به تصویر کشد. آب، او را به یاد دلاوریهای امام عاشقان اباعبدالله، انداخت به آرزوی تربیت فرزندان این خطه و پوشیدن ردای معلمی و خدمت به فرزندان انقلاب اسلامی وارد دانشسرای شهید شهریاری خورموج گردید. عاشقانه درس خواند، اما درس او را از فعالیت فرهنگی باز نداشت. دشمن غدار، به سرزمین آسمانی ما چشم طمع دوخته بود و این را "رضا"ی عزیز نمیتوانست تحمل کند. به او اجازهی همراه شدن با رزمندگان را نمیدادند او جهان فریبنده سه طلاقه کرده بود و کلام دلنشین مولا علی (ع) را در دل داشت که به دنیا فرمود:"غری غیری"... او ارزوی پرکشیدن و پرواز تا دوست را داشت ...ای خوش آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم.
او عاشق راستین پیرو خمین (ره) بود... فروردین ۱۳۶۵ فرا رسیده او برای اعزام به جبهه، دورهی اموزشی لازم را در پادگان نظامی بوشهر با موفقیت گذراند و پس از آموزش به مناطق جنگی اعزام شد. بهار چهرهی دلربای رضای عزیز را بیش از ۱۶ بار ندیده بود که ترکش خمپارهی دشمن در تاریخ ۲۱ خردادماه ۱۳۶۵ دل او را، که مملو از عشق به حقیقت و راستی بود، خونین کرد و به سوی حضرت دوست پر کشید تا به همه بیاموزد که هفت شهر عشق را شهدا سریع طی کنند همانگونه که امام فرمودند:"شهیدان از هفت شهر عشق گذشتند و ما در خم یک کوچه هم نیستیم. "
عشق راباخون خود کردی تومعناای شهید خویش رابردی به اوج عرش اعلاای شهید...
منبع: معاونت فرهنگی و آموزشی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر
نظر شما