رزمندگان به پیشواز مرگ سرخ رفتند
به گزارش نوید شاهد گلستان، جانباز ۷۰ درصد «رحیم پورقاز» متولد یکم شهریور ماه ۱۳۶۴، در روستا سن سبلی از توابع آق قلا بدنیا آمد. او فرزند دوم خانواده ۵ فرزندی میباشد، پدرش سعید محمد نام دارد، مرغدار است و از وضعیت اقتصادی متوسطی برخوردار هستند. سال اول دوران ابتدایی را در مدرسه سن سبلی گذراند و بعد از آن همراه خانواده به آق قلا مهاجرت کردند. تا پایان دوره راهنمایی درس خوانده است. در هجده سالگی برای خدمت سربازی به سپاه پیوست، و به عنوان سرباز کادر سپاه دوره آموزشی ۳ ماهه خود را در مشهد گذراند و سپس به خرمشهر و شلمچه در جنوب اعزام شد. در سال ۱۳۹۰ با دختر یکی از اقوام ازدواج کرد و سه فرزند (یک دختر و دو پسر) دارد. نوید شاهد گلستان گفتگویی با جانباز ۷۰ درصد «رحیم پورقاز» انجام داده است که تقدیم حضور علاقه مندان میشود.
استقرار در خاکریز
در ابتدا در خاکریزهای کنار اروند رود مستقر شدیم، از آنجایی که هر مسئولیتی که بر عهدهام میگذاشتند را به خوبی انجام میدادم در بسیاری از کارها مشارکت داشتم. در کنار خاکریزهایی که ما مستقر بودیم، نیروهای تفحص هم حضور داشتند. منطقه وسیعی مملو از راکت، خمپاره و مینهای عمل نکرده بود، بعد از یک مدت نیروهای پاکسازی ارتش هم برای پاکسازی سریعتر به منطقه آمده بودند، اما از آنجا که مناطق آلوده به مین و مواد منفجره بسیار وسیع بود، پاکسازی به کندی انجام میشد و روزانه تنها ۱۰۰ متر را پاکسازی میکردند. البته دو سال قبل که به آن مناطق رفتم، خیلی تغییر کرده بود و نیروهای سپاه با تانکهای ضد مین منطقه را به طور کامل پاکسازی نموده و تبدیل به زمین کشاورزی شده است.
وجود قاچاقچیان کالا
در آبراه اروند رود قاچاقچیان کالاهای قاچاق را وارد عراق و از عراق وارد ایران میکردند، در آن زمان عراق در اشغال آمریکا بود و نیروهای آمریکایی در مرز عراق مستقر بودند و دوبار در شبانه روز، زمانهایی که قاچاقچیان کالاها را جابه جا میکردند، یکبار ۸ تا ۱۰ شب و بار دیگر ۴ تا ۵ صبح به سمت قاچاقچیان تیراندازی میکردند. تیرهای آنها از روی سر ما عبور میکرد، یکبار در حالیکه از خاکریز خارج میشدم یک تیر درست از بالای سرم رد شد و یک تیر دیگر به خاکریز اصابت کرد و تمام فضا را خاک آلود کرد بطوریکه هیچ جا دیده نمیشد. در همان زمان چندین بار ممکن بود زخمی و یا حتی کشته شوم.
فاصله بین حرف و عمل
تا قبل از اینکه به منطقه مرزی که سالها درگیر جنگ بود، بروم تصورم از رزمندگان و شهدا به گونهای دیگر بود، همیشه به خودم میگفتم خوب اگر در زمانی که من شرایط سنی داشتم، جنگ اتفاق میافتاد من هم برای دفاع از میهن و ناموس به جنگ میرفتم، اما هنگامی که در شرایط مشابه جنگ و تیراندازی که البته هدف هم ما نبودیم قرار گرفتم، فهمیدم بین حرف و عمل فاصله بسیار است.
استقبال از مرگ
رزمندگان دفاع مقدس با شجاعت و از خودگذشتگی خطرها را به جان خریدن و به پیشواز مرگ سرخ رفتند. ترس از مرگ و اشتیاق به زنده ماندن، با روح جنگ جویی و رزمندگی ناسازگار است و آنانی که در میدان دشوار نبرد دغدغه زنده ماندن و جان سالم به در بردن دارند، نمیتوانند پیروزی را رقم بزنند. همواره رزمندگانی پیروزی را در آغوش کشیدهاند که نه تنها از مرگ هراس نداشتند، بلکه به استقبال آن رفتهاند.
شهادت طلبی
یکی از ارزشهایی که رزمندگان اسلام با تکیه بر آن توانستند پیروزیهای بزرگی را در جبهه بدست آورند، شهادت طلبی است. رزمندگان اسلام از آن جا که دفاع در برابر تهاجم بعثیان را مقدس میدانستند و کشته شدن در این راه را برای آنان، مرگی با سعادت و افتخارآمیز بود، نه تنها از کشته شدن نمیترسیدند، بلکه شیفته آن بودند. شهادت طلبی رزمندگان اسلام به عنوان عامل مؤثر معنوی، از امتیازهای جبهه حق در برابر جبهه باطل بود.
آماده کردن خودم برای یک زندگی عادی
در بیست و یکم بهمن ماه ۱۳۸۶، در حالیکه در کنار نیروهای تفحص و آنان مشغول پاکسازی منطقه بودند، ناگهان بر اثر انفجار مین برجا مانده از دوران جنگ تحمیلی دچار مصدومیت شدید از ناحیه چشمها و دو دست شدم، در ابتدا به بیمارستان خرمشهر و سپس جهت درمان چشم هایم به بیمارستان اهواز منتقل شدم، به علت وجود ترکشها در چشمم قادر به پلک زدن و باز کردن چشمم نبودم، چشم راستم را از دست دادم و با چشم چپم تا مدتها همه چیز را تار و تاریک میدیدم، بعد از یک و سال و نیم توانستم ببینم. همچنین انگشتان هر دو دستم دچار آسیب شد. به مدت یکسال فقط در خانه بودم و قادر به انجام کارهای شخصی خود نبودم، بعد از یکسال توانستم کارهای شخصیام را خودم انجام دهم و بیرون از منزل بروم. کم کم خودم را برای یک زندگی عادی آماده کردم.
شهادت اوج کمال انسان است
در تمام این سالها به شهدا، جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس فکر میکنم، شهادت اوج کمال انسان است، چرا که آنان تمام هستی خود را یکجا نثار معبود کردند. خانواده شهید از جهات مختلف، مقام و منزلت ویژهای در پیشگاه خداوند دارند. پدر و مادر شهید با توجه به این که معمولاً بیشترین نقش را در تربیت شهید ایفاء و با داشتن بیشترین علاقه به فرزند خود او را تقدیم خدا کردهاند از ارزش والایی برخوردار میباشند؛ بنابراین والدین مخصوصاً آنانی که با طیب خاطر و بر اساس اعتقادشان فرزندانشان را از زیر قرآن عبور داده و بعد از شهادت آنان نیز صبورانه، رضایت خود را در برابر تقدیر الهی ابراز و از این که خداوند این افتخار را نصیب آنها نموده خود را سربلند و مفتخر میبینند.
همسر شهید مسئول حفظ کرامت و عظمت شهی
همسر شهید نیز که افتخار همزیستی با شهید را داشته و شریک زندگی و پشتیبان و سرپرست خود را به ظاهر از دست داده و بار نگهداری و تربیت فرزندان شهید و مسئولیت حفظ کرامت و عظمت شهید را در جامعه به دوش گرفته، به همراه فرزندان شهید به عنوان یادگاران شهید که نزدیکترین نسبت را به او دارند، منزلت و جایگاه برجستهای را نزد خداوند و مردم دارند.
سخن پایانی
در پایان وظیفه ما این است که به خانواده شهدا احترام گذاشته و آنان را تجلیل و تکریم نماییم. آنان اهلیت و شایستگی همراهی و همسوئی با شهید را داشتهاند و بخشی از تکریم و تعظیم شهید در احترام و تجلیل از خانواده او تجلّی مییابد و مسأله تکریم خانواده شهید و تقدیم خدمات لازم به آنان نه تنها به عنوان یک کار مطلوب بلکه یک وظیفه همگانی برای جامعه و نظام اسلامی به حساب میآید.
انتهای پیام/