
دست در دستِ شهید مقیسی در جزیره مجنون، آماده شهادت بودیم
به گزارش نوید شاهد مازندران، جانباز گرانقدر «وحید صادق کوهستانی» یکی از این مردان است. او که اهل روستای طلاجو از استان مازندران است، سالهای نوجوانیاش را در خط مقدم جبهههای کردستان، جنوب، جزیره مجنون و عملیاتهای بزرگی، چون خیبر و والفجر گذرانده و در بمباران شیمیایی دشمن، به شدت مجروح شده است.
گفتوگو با این جانباز گرانقدر، روایتی صادقانه از ایمان، صبر و وفاداری به عهد است.
نوید شاهد: جناب کوهستانی، لطفاً از دوران کودکی و محل تحصیلتان برای ما بگویید.
وحید صادق کوهستانی: من اهل روستای طلاجو هستم. دوره ابتدایی را در همان روستا خواندم. برای کلاس پنجم به چالوس رفتم و آن زمان پیاده به چالوس میرفتیم تا ادامه تحصیل بدهیم. سیکل را در چالوس گرفتم و با وجود شرایط جنگی، درس را ادامه دادم تا دیپلم گرفتم.
نوید شاهد: آموزشهای نظامی را از کجا شروع کردید و چطور به جبهه اعزام شدید؟
کوهستانی: در پادگان المهدی چالوس آموزش عمومی دیدیم. از همانجا به تهران اعزام شدیم و بعد به کرمانشاه (باکتران سابق) رفتیم. آنجا آموزش تخصصی پدافند را گذراندیم و انواع پدافندها را یاد گرفتیم. بعد از آن به کردستان اعزام شدیم و بیش از یک سال در آن منطقه بودیم.
نوید شاهد: پس از کردستان به کجا منتقل شدید؟
کوهستانی: بعد از مدتی ما را به جنوب کشور اعزام کردند. در جزایر مجنون بودیم. آقایان هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی هم برای تصمیمگیری درباره عملیات مجنون در منطقه حضور داشتند.
نوید شاهد: از لحظه مجروحیتتان در عملیات خیبر برای ما بگویید.
کوهستانی: در عملیات خیبر، من و شهید مقیسی با قایق به سمت عملیات رفتیم. غروب بود که هواپیمای عراقی بمب شیمیایی و خمپاره شیمیایی زد. همه ما مجروح شدیم. یادم نیست چه کسی مرا بازگرداند. فقط یادم هست که من و شهید مقیسی دست هم را گرفته بودیم تا اگر شهید شدیم، با هم شهید شویم.
نوید شاهد: بعد از مجروحیت، چه مراحلی را طی کردید؟
کوهستانی: ما را با هاورکرافت از جزیره مجنون به ایران آوردند. ابتدا به اهواز و بعد به تهران منتقل شدیم. من را در بیمارستان رازی بستری کردند و شهید مقیسی را در بیمارستان امام خمینی. چندین ماه بستری بودم تا وضعیت چشم و ریهام کمی بهتر شد. با اینکه پزشکم اجازه نمیداد، اما خودم رضایت دادم و از بیمارستان بیرون آمدم. اما در خانه دوباره حالم بد شد.
نوید شاهد: آیا پس از آن دوباره به جبهه بازگشتید؟
کوهستانی: بله، با بهتر شدن وضعیتم، دوباره به جبهه برگشتم. اما هنوز اثرات شیمیایی در بدنم بود و به من اجازه نمیدادند. در چند روزی که دوباره در منطقه مجنون بودم، درمان شیمیایی لازم شد و دوباره به خانه بازگشتم.
نوید شاهد: آیا باز هم به جبهه بازگشتید؟
کوهستانی: چندین بار با گرفتن مرخصی برگشتم. نمیتوانستم دلم را راضی کنم که نروم. در عملیات والفجر ۳ در پل قصر شیرین، فرماندهمان شهید شد. گروه ما از هم پاشید. بعد ما را زیر نظر قرارگاه خاتم قرار دادند و به عملیاتهای مختلف در جنوب و غرب کشور اعزام شدیم.
انتهای پیام/