خواهر شهید میگوید: محمدرضا همیشه به پدر و مادرم رسیدگی میکرد و با اینکه2 فرزند داشت وقتی امام خمینی دستور دادند که جبهه را خالی نگدارید گفت مادر من اول همسر و فرزندانم را به خدا سپس به شما میسپارم و چندین بار هم زخمی شد ولی دوباره به جبهه رفت. برادرم که با ایمان بود همیشه به پدر و مادرم احترام میگذاشت و مسجد رفتنش ترک نمیشد و میگفت من خواب دیدهام که اباعبدالله گفتند من تنها هستم محمدرضا نمیخواهی بیایی؟ که بعد از اینکه این خواب را دید و رفت به شهادت رسید و وصیت کرده بود که برایم گریه نکنید و لباس سیاه نپوشید زیرا باعث خوشنودی دشمن میشود و به ما و خواهرهایش سفارش میکرد که حجاب اسلامیتان را حفظ کنید تا خون شهداء پایمال نشود. همیشه به نیازمندان کمک میکرد.