
نوید شاهد فارس : شهيد قربانعلي آونج
در هشتم مرداد ماه 1341 در سروستان دیده به جهان گشود. پدر کوچ نشین بود
ولی پس از ازدواج در روستای دهنو سروستان یک جانشین و به کار کشاورزی مشغول
شد . بعد از تولد دو فرزندش به روستای رکن آباد رفتند ، مادر به قالی بافی
و پدر به حفر چاه و قنات مشغول شد . پس از سپری کردن مدتی در آن روستا
خانواده، جهت تامین مخارج به شیراز آمدند و در جنوب شهر سکنی گزیدند.
قربانعلی
که تحصیلات ابتدای را از مدرسه روستای دهنو آغاز کرده با ورودش به شیراز
تحصیل را رها نکرد و در مدرسه رحمت (فلکه خاتون) دوره ابتدائي را به پایان
رساند و سپس در مدرسه راهنمائي آستانه به تحصيل ادامه داد. و در آن دوره
تحصیلی مخالفت خود را با رژیم شاه آغاز کرد. و این امر موجب این شد که
چندین بار از مدرسه اخراج شود و مجدد با وساطت دیگران پذیرفته شود .
پس
از گذراندن دوساله ی اول راهنمایی در کلاس سوم ، با معلمان مدرسه درگیر و
موجب زد و خورد می شود و به همین علت از مدرسه اخراج شد. پس از آن به شغل
جوشکاری و بنایی مشغول شد .
در پانزدهم آذر ماه 1360 بخدمت سربازي
رفت . دوره آموزشي را در پادگان جهرم گذراند و سپس وی را به استان کرمان
انتقال دادند . مدتي در پادگان بم کرمان و بعد به پاسگاه رحمت آباد رفت .
در
تيرماه 61 داوطلبانه به مأموريتِ کردستان رفت . پس از مدتی به سقز و از
آنجا به شهر بوکان گردان کربلا رفت و از گردان کربلا به سد رزينه بوکان که
محل استقرار خودشان در مقابل ضد انقلابيون دمکرات و کومله بود . در آن
منطقه شش دسته اعزامی از شهرهای دیگر بود . که جهت به انجام رساندن ماموریت
دسته 44 نفری خودشان داوطلب براي شناسائي منطقه مي شوند .از ساعت 8
شب ماموریت آغاز میشود.
و شهيد قربانعلي آونج در آخرین ماموریت در وصیت نامه اش می نویسد: هم اکنون که درحال نوشتن وصيت نامه خودهستم شوقي عجيب به شرکت کردن در عمليات دارم و شوق عجيب و عجيب تري به شهادت تا زندگي کردن در اين دنياي فاني...
پس از چند ساعت مبارزه و اتمام مهمات به اسارت
کومله در مي آيند. که حدود 10 ساعت دشمن او را با قنداقه ی تفنگ شکنجه
میداد و سينه پر عشق به امام و امتش را مي سوزاند.
شهيد قربانعلي آونج سرانجام در پنجم مرداد ماه 1361 در زیر شکنجه های وحشیانه ی کومله ها با عشق به میهن به شهادت رسید . روحش شاد.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی ، مرکز اسناد ایثارگران فارس