زندگینامه و وصیت نامه;
يکشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۲۸
شهید موسی بیات یکی از مردان مومن و متدین شهر چغادک بوده است که همیشه در مسجد ولیعصر(عج) نسبت به برگزاری مراسمات مذهبی مبادرت می نموده است و در زمان جنگ نیز در جزیره مجنون به علت اثابت گلوله کالیبر۵۰ از ناحیه کتف مجروح شده است و در آن دوران به عنوان سرباز نمونه معرفی شده بود که نصب تصویر وی در قرارگاه خط مقدم جنگ نیز حکایت از خدمات شایان این سرباز اسلام در جنگ تحمیلی دارد.
ما انسان ها يك روزي خواهيم مرد، پس چرا در راه كسي كه ما را خلق كرده است كشته نشويم

نام و نام خانوادگي: موسي بيات

نام پدر:علي

تاريخ تولد: 1343/01/01

محل تولد:بوشهر

ميزان تحصيلات:ابتدايي

شغل پشت جبهه: بيكار

وضعيت تاهل:مجرد

عضويت:پاسدار وظيفه

تاريخ شهادت:1364/12/06

محل شهادت:مريوان

محل دفن:بوشهر

 

 

زندگي نامه ي شهيد

 

امروز روز عمل است، روز حساب نيست؛ و فرداي قيامت روز حساب است، و موقع عمل نيست.

شهيد «موسي بيات» در سال 1344 در روستاي چغادك در خانواده‌اي مذهبي چشم به جهان گشود.از آن جا كه پدر و مادر اين شهيد علاقه ي فراواني به پيامبران خدا داشتند، نام آن را «موسي» گذاشتند.

موسي در 7 سالگي روانه ي مدرسه شد و تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه ي «شهيد عاشوري» با موفقيت به پايان برد و براي ادامه ي تحصيل در مدرسه ي «مالك اشتر» ثبت نام كرد و مشغول به تحصيل گرديد. مدتي بعد به علت مشكلات خانواده، ترك تحصيل كرد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در گروه مقاومت «شهيد دشتي» ثبت نام كرد و بعد از مدتي راهي جبهه هاي حق عليه باطل شد. بعد از گذراندن يك دوره ي سه ماهه در جبهه هاي جنوب، به منزل بازگشت.

چون حضور در جبهه را واجب تر از آن مي دانست كه دست روي دست بگذارد و نظاره گر اوضاع و احوال باشد، دوباره روانه ي جبهه گرديد. اين بار نيز در جبهه هاي جنوب به نبرد با دشمن بعثي پرداخت. بعد از اتمام دوره دوباره به خانه بازگشت.

بعد از مدتي به خدمت مقدس سربازي اعزام شد و به عنوان پاسدار وظيفه به شوشتر رفت. پس از پايان دوره ي سه ماهه در شوشتر، به پادگان «امام حسين»(ع) تهران فرستاده شد. از آن جا نيز به كردستان اعزام گرديد.

بعد از يك سال حضور در كردستان، در تاريخ 1366/12/26 روانه ي خط مقدم جبهه هاي جنوب گرديد و در عمليات «هور العظيم» شركت نمود كه بر اثر كاليبر تانك دشمن، از ناحيه كتف مجروح گرديد. او مدت 20 روز در بيمارستان اهواز بستري بود.

بعد از آن مجدداً براي ادامه ي خدمت، به جبهه رفت؛ تا اين كه در تاريخ 64/12/6 در عمليات «والفجر9» بر اثر تركش هواپيماهاي دشمن به درجه ي رفيع شهادت نايل گرديد.

 

وصيت نامه ي شهيد موسي بيات

 

بسم الله الرحمن الرحيم

«ولا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون.»

گمان مبريد كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مرده اند، بلكه زنده اند و نزد خداي خود روزي مي خورند.(قران كريم)

سلام بر رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران، و سلام بر مجروحين ومعلولين، و سلام و درود فراوان بر شهداي به خون خفته.

اينك به جبهه مي روم تا خون پاك خود را نثار راه حق كنم. من خودم به جبهه رفته ام و كسي مرا مجبور نكرده است. من مي روم تا به اميد خدا از راه كربلا به قدس عزيز برويم، و با امام بزرگوار خود در كربلا نماز بخوانيم.

اي ملت شريف ايران، دعا براي امام يادتان نرود؛ و دعا براي رزمندگان هميشه ورد زبانتان باشد. به دستور امام گوش كنيد. نماز و دعا بخوانيد. جلسات عقيدتي و سياسي برگزار كنيد.

برادرانم، در مرگ من گريه نكنيد.

مادرم، در مرگ من گريه نكن. چون اگر تو گريه كني، دشمن خوشحال مي شود.

مادرم، دستت را به نشانه پيروزي بالا ببر و شكر كن كه چنين فرزندي در راه حق داده اي.

برادران، همه ي شما مي دانيد كه من مدتي از خانه بيرون رفته بودم و اگر كسي از من ناراحت است مرا ببخشد.

خواهرانم، به جاي لباس عزا، لباس شادي بپوشيد و افتخار كنيد كه برادر شما در اين راه رفته است. از كليه ي خواهران مي خواهم كه مثل «زينب»(س) زمان باشند.

مادر عزيزم، پرچم سبزي بر بالاي بام بزن و صبر پيشه كن كه ان شاء الله پيروزي نزديك است.

به اين آيه توجه داشته باشيد كه «ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفاً كانهم بنيان مرصوص.»

برادران، مرا ببخشيد و هركه از من بدي ديده است، مرا حلال كند.

در ضمن از پدرم مي خواهم كه مرا ببخشد. ضمناً مرا در بهشت شهدا به خاك بسپاريد.

وصيت نامه ي ديگر شهيد

بسم رب الشهداء والصديقين

 «واقتلوهم حيث ثقفتموهم واخرجوهم من حيث اخرجوكم والفتنه اشد من القتل ولا ... .»

هرجا كه مشركان را ديديد، بكشيد و آن ها را از شهر و ديارشان بيرون كنيد. چنانكه آن ها شما را از وطن آواره كردند؛ و فتنه گري كه آن ها كنند، فسادش از جنگ بيشتر است.(قرآن كريم)

اين وصيت نامه را در تاريخ 61/5/27 نوشتم.

سلام گرم و صميمانه ام به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران، و سلام به ملت شهيدپرور ايران، و سلام به تمام دوستان و بستگان و همشهريان عزيز و گرامي و مهربانم.

پس از سلام، بنده مي خواهم چند كلمه با شما ملت رزمنده صحبت كنم.

ملت و امت اسلام، بياييد همگي جان خود را فداي اسلام و امام عزيز كنيم. وقتي كه مي خواهد بدن ها بپوسد، بگذار در راه خدا قطعه قطعه شود.

ما انسان ها يك روزي خواهيم مرد. پس چرا در راه كسي كه ما را خلق كرده است كشته نشويم.

جمله ي ديگر كه مي خواهم بگويم، اين است كه هدف و مقصد بنده، فقط احساس مسئوليت كردن است.

همان طور كه «امام حسين»(ع) خود را فداي ما كرد، ما هم بايد خود را فداي نايب «امام حسين»(ع) و خود «امام حسين»(ع) كنيم. نه تنها بخواهيم خود را فداي اسلام كنيم، بلكه بايد همه چيز خود را خدايي انجام دهيم حتي نماز خواندن و راه رفتن و روزه گرفتن وغيره .

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

موسي بيات

  

 

 

 

 

منبع:

           ستارگان در خاك

   تهيه و تدوين اسماعيل ماهيني ـ هادي برشد ـ محمد فخرايي

ناشر : كنگره سرداران و 2000 شهيد استان بوشهر

نوبت چاپ : اول  1383

 



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده