زندگینامه و خاطراتی از شهید مهدی مالکی
نام پدر: ابراهيم
نام مادر:شهربانو
تاريخ تولد : 49/9/23
محل تولد : برازجان
تاريخ شهادت : 67/4/4
محل شهادت : جزيره مجنون
سمت : رزمنده بسيجي (دانش آموز)
محل دفن : بهشت سجاد (ع)برازجان
زندگینامه
شهيد مهدي مالكي در سال 1349 در خانواده اي مذهبي و متدين به دين اسلام پا به عرصه وجود گذاشت.و در سال 1356 يك سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در دبستان معرفت برازجان ثبت نام كرد و پس از پايان دوره ابتدائي وارد مدرسه راهنمايي گرديد.شهيد مالكي به انقلاب اسلامي و رهبر علاقه داشت و هميشه در مساجد و جلسات سخنراني حضور فعال داشت و عضو پايگاه مقاومت شهيد باهنر بود.
ايشان عاشق جبهه و جهاد بود. وقتي كه به او گفته مي شد تو كوچك هستي و نمي تواني به جبهه بروي در جواب مي گفت: يكي از ياران امام حسين (ع) خيلي از من كوچكتر بود و زماني كه در مقابل دشمن قرار گرفت به جاي اينكه خود را معرفي كند مي گفت: اي سپاه كوفه و شام بدانيد كه مولا و آقايم امام حسين است. و من بايد مثل اين جوان باشم و سرانجام در تاريخ 66/12/1 به پادگان آموزشي قدس برازجان اعزام و پس از فراگرفتن فنون نظامي در تاريخ 67/3/19 به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام و جزء گردان ابوالفضل(ع) مشغول خدمت گرديد. و از آنجا به جزيره مجنون اعزام و جزء گروه آر-پي-جي شد و در تاريخ 67/4/4 در اثر حمله دشمن بعثي رشادتهاي بي نظير كه از خود نشان داد.و بنا به گفته همرزمانش تا لحظه آخر با قلبي پر اميد جلو دشمن را همچون كوه سد كرده بود به فيض عظماي شهادت نائل آمد.
خاطراتی از برادر شهید مهدی مالکی
شهيد مهدي در سال 1349 در شهرستان دشتستان در ميان خانوده معتقد به دين و مذهب چشم به جهان گشود.تحصيلات خود را در همان شهرستان ادامه داد تا اين كه تصميم گرفت به دستور امام(ره) مبني بر بسيج نيروها جهت دفاع از مرز وبوم ايران اسلامي،لبيك گفته و به جبهه ها بشتابد.به همين دليل در بسيج محل نام نويسي كرد و علي رغم مخالفت به دليل كم بودن سن با پافشاري فراوان پس از 4 ماه آموزش در پادگان دوم منطقه دريائي بوشهر به جبهه اعزام شد.طبق نامه اي كه به خط خود شهيد موجود است در همان شب اعزام خودرو حامل بسيجيان اعزامي به منطقه در مسير دچار سانحه گرديد،كه خوشبختانه به هيچ كدام از رزمندگان آسيبي نرسيد.و همگي صحيح و سلامت به وسيله يك ماشين سنگين به حركت خود ادامه مي دادند.پس از رسيدن به جبهه شبانه همراه گردان ابوالفضل(ع) از ناو تيپ الغدير به خط مقدم اعزام مي شود در همان شب فرمانده ضمن اعلام وضعيت منطقه اظهار مي دارد كه هيچ كدام از افراد اعزامي هيچ اميدي به بازگشت نداشته باشند.اما شهيد با وجود سن كم،شجاعانه به همرزمان پيوسته و در عمليات سنگين مجنون سال 67 در ميان آتش وخون به مبارزه با رژيم عراق مي پردازد.آن صبح مصيبت وخون به صبح مي رسد و مهدي عزيز تا ساعت 8 صبح روز بعد نيز در حال نبرد ديده مي شود.گروهي از مجروحين با همكاري شهيد سوار يك خودرو نظامي شده و پشت خط اعزام مي شوند. راننده خودرو بعدها به پدر شهيد مي گويد: از مهدي خواستم تا به عقب برگردد چون محاصره تنگ تر شده بود و تقريباً راههاي برگشت مسدود گرديده بود اما شهيد قاطعانه تمايل به ماندن در ميدان جنگ داشت. تا به عنوان آر پي جي زن مانع پيشرفت قايق هاي دشمن بشود. در همين نبرد دليرانه مهدي اسير شده و در اسارت با دست هاي بسته و از رو به رو به وسيله دشمنان اسلام و دين بي رحمانه به شهادت نائل مي آيد. و به آرزوي خود مي رسد. پيكر پاك شهيد پس از 6 ماه كه مفقود الاثر بود و خانواده در نگراني كامل كه هيچ اطلاعي از ايشان نداشتند كشف شد و به پدرش تحويل داده شد. شهادت ايشان در تاريخ 67/4/4 در جزيره مجنون بود و خاك سپاري ايشان در تاريخ 67/10/1 در زادگاهش صورت گرفت.
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر