شهید مردادماه;
شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۹
شهيد محمد رستمي در سال 1343 در روستاي ريز ديده به جهان گشود.شوق رفتن به جبهه و حضور وي در عمليات با ديگر رزمندگان غيور وي را وا داشت تا از درس بگذرد سرانجام در 1361/05/2 به درجه رفيع شهادت نايل گرديد.
فرازی از زندگینامه و خاطرات شهید محمد رستمی


شهيد محمد رستمي در سال 1343 در روستاي ريز ديده به جهان گشود. و در زماني که زندگي را آغاز کرد فقر شديد مادي بر جامعه حاکم بود. زندگي خويش مصاف بود با فقر و درد و محروميت. شهيد در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود در سن 7 سالگي پا به مدرسه نهاد و دوران تحصيل ابتدايي را با موفقيت به پايان رسانيد در ابتداي نوجواني يعني در آغاز دوران راهنمايي ، فردي مذهبي و با اخلاق حسنه و رفتاري در خور ستايش با حضور در مساجد و تکايا و اقامت نماز جماعت بهم راه ديگر هم ولايتي هايش از وي نوجواني محبوب ساخته بود.شهيد رستمي دوران راهنمايي را تا کلاس سوم ادامه داد.اما شوق رفتن به جبهه و حضور وي در عمليات با ديگر رزمندگان غيور وي را وا داشت تا از درس بگذرد و راهي مناطق و ديار عشق گردد.وي به نداي هل من ناصر ينصرني لبيک گفت و به همراه ديگر بسيجيان به منطقه اعزام گرديد.پس از مدتي حضور فعال در منطقه در عمليات "يا صاحب الزمان ادرکني"در اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحيه سر در 1361/05/2 به درجه رفيع شهادت نايل گرديد.

 

شهيدان زنده اند

راوی : لیلا تیلا 

 

چند سالي از شهادت محمد رستمي گذشته بود.برادر بزرگ شهيد در پالايش گاه گاز جم شاغل بود.روزي برادر شهيد باتفاق عده اي از مسئولين پالايش گاه گاز جهت قرائت فاتحه در گلزار شهداي ريز(جنت الشهدا) حضور ميابند و سر قبر گرانقدر شهداي گرانقدر مشغول فاتحه خواني ميشوند.برادر شهيد رستمي نيز جهت قرائت فاتحه سر مزار برادر شهيدش ميرود و ناگهان متوجه مي شود سوراخي بزرگ پائين قبر برادرش ايجاد شده است فکر کرد شايد اين سوراخ توسط حيواني حفر شده است لذا با کنجکاوي و به خيال اينکه شايد حيواني وارد قبر برادرش ميشود سرش را وارد سوراخ ميکند بطوري که تا حدود نيم تنه اش وارد اين سوراخ مي شود.ناگهان احساس ميکند وارد دنياي ديگري شده و انجا ديگر قبر نيست بلکه اطاقي بزرگ و زيبا که شهيد محمد رستمي در انجا به پشتي بزرگي تکيه زده است و با خيالي ارام نشسته و منتظر برادرش مي باشد. برادر شهيد نيز خوشحال مي شود و با برادر شهيدش احوالپرسي ميکند که ناگهان مسئولين پالايش گاه متوجه برادر شهيد ميشوند و او را از قبر بيرون مي اورند و متوجه ميشوند که برادر شهيد در حالت اغماء بسر ميبرد. پس از حدود 10 دقيقه وقتي به هوش مي ايد جريان را برايشان تعريف ميکند. مسئولين پالايش گاه با صلوات و ذکر سوره مبارکه الفاتحه جهت شادي روح شهدا هم با خود ميگويند که واقعاً شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزي ميخورند و با شعار شهيدان زنده اند الله اکبر گلزار شهدا را ترک مي کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده