زندگینامه و خاطرات شهید جانباز عباس بهمنیاری
شهید عباس بهمنیاری
نام پدر :سهراب
تاریخ تولد :۱۳۳۸/۷/۱
تاریخ شهادت :۱۳۶۷/۹/۲۰
محل تولد :گناوه
محل شهادت :گناوه
آرامگاه :گناوه
شرح زندگی
مجروحین و معلولین خود چراغ هدایتی شدهاند که در گوشهگوشه این مرز و بوم به دین باوران راه رسیدن به سعادت آخرت را نشان میدهند . راه رسیدن به خدای کعبه را . . . از شهدا که نمیشود چیزی گفت . شهدا شمع محفل دوستانند . شهدا در قهقهه مستانهشان و در شادی و صولشان عند ربهم یرزقوناند و از نفوس مطمئنهای هستند که مورد خطاب فاد خلی فی عبادی و ادخلی جنتی پروردگارند .
و اینک هر چند که لیاقت آنرا نیست که به زبان الکن خویش در وصف جانباز شهید انقلاب اسلامی سخن به میان آوریم لذا حسب وظیفه شمهای از زندگی سراسر شور و عشق و ایمان برادر شهید عباس بهمنیاری را به استحضار امت شهید پرور میرسانیم .
برادر جانباز شهید عباس بهمنیاری فرزند سهراب در تاریخ اول مهرماه ۱۳۳۹ در خانوادهای مذهبی در روستای بهمنیاری دیده به جهان گشود تا کلاس پنجم ابتدایی را در همان روستا به تحصیل مشغول بود ولی پس از آن به دلایلی از جمله وضعیت مادی خانواده و همکاری با پدر پیر خویش که به شغل کشاورزی اشتغال داشت ترک تحصیل نمود و دست به کارها و فعالیت های مختلفی از جمله کار در شرکت ها پرداخت .
زندگی وی تا به حدی رسید که میبایست به خدمت مقدس سربازی اعزام شود پس از اعزام به خدمت مقدس سربازی و حضور در جبهه رزم و ایثار ، در تاریخ ۱۱ خرداد ماه ۱۳۶۰ در منطقه غرب سوسنگرد بوسیله ترکش خمپاره مزدوران بعثی عراق که به نخاع وی صدمه رسانده بود ، مجروح گردید و به همین دلیل در بیمارستان بستری گشت . پس از به دست آوردن بهبودیهای مقدماتی ، بدین دلیل که از ناحیه نخاع به وی آسیب وارده آمده بود بر روی چرخ جانبازی نشست و در زمره جانبازان همیشه شاهد انقلاب اسلامی در آمد ، در سال ۱۳۶۴ پدر گرامی خویش را که عمر خویش را صرف تربیت چنین جوانی فدا کار کرده بود ، از دست داد و در سوگ وی نشست . در تمام طول مدت مجروحیت خویش تا آخرین لحظات زندگی پربار و حماسه آفرین خود ، بوسیله مادر پیرش پرستاری میگشت و الحق که این شیر زن ، صبورانه از عباس میدان رزم و استقامت ، پرستاری و نگهداری نمود و همواره در این چند سال مجروحیت یار وفادار و مونسی دلسوز برای از بود . مادر پیری که علیرغم ناتوانی ، گرد شمع وجود این جانباز انقلاب میگشت و لحظهای از یاد او غافل نمیشد .
خاطرات شهید:
از زبان برادرش
عنوان خاطره : عشق به بسیج
به فرمان امام هفت یا هشت نفری بودیم در روستایمان بسیج روستا را تشکیل دادیم و شهید عزیزمان بهمنیاری یکی از افرادی بود که بسیج روستا را تشکیل داد و فعال نمود . از بسیج بودن ما میخندیدند اما شهید میگفت فرمان امام است باید عمل کنیم و از انقلاب و اسلام پاسداری نماییم . شهید به صورت داوطلب برای جبهه ثبت نام کرد و به جبهه رفت و به ما میگفت شما در بسیج حضور فعال داشته باشید و امام را تنها نگذارید و پشت جبههها را گرم نگه دارید .
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر