خاطراتی از پدر شهید غلامرضا مرادی
غلامرضا مرادي
نام پدر : علي
نام مادر: سمنبر غريبي
تاريخ تولد: 1348/5/15
شغل :دانشجو
تاريخ شهادت: 65/11/13
يگان اعزام كننده : بسيج
محل شهادت: شلمچه (جنوب)
محل دفن :بهشت اكبر اهرم
محل سكونت :روستاي قائد ابراهيمي
سن:17 سال
وضعيت تحصيل:دانشجوي تربيت معلم
عمليات:كربلاي 5
مدت حضور در جبهه : 7 ماه
وضعيت تاهل: مجرد
خاطراتي از پدر شهيد (علي مرادي)
فرزندم غلامرضاخيلي نسبت به نماز خصوصا نماز اول وقت و نماز شب مقيد بود . او سحر خيز بود . اهل نماز و روزه بود . تابستان گرم روزه مي گرفت هر چند برق نداشتيم و وسائل خنك كننده نداشتيم به خطر دارم يك روز ظهر بود داشتم بعد از نماز ظهر قرآن ، سوره يس مي خواندم رسيدم به آيه : اليوم نختمُ علي افواههم. تا آخر گفت بابا اين همه سال مدتها است كه قرآن مي خواني به ترجمه آن هم توجه كرده اي ؟ ميداني ترجمه اين آيه چه مي شود ؟گفتم نه بابا من ترجمه قرآن بلد نيستم او خيلي راحت براي من ترجه كرد. كلمه به كلمه، به همين خاطر من تشويق شدم از آن زمان به بعد بيشتربه معنا و ترجمه آيات ، توجه كردم و او باعثش شد .
ديگر از خاطرات فراموش ناشدني ام درباره فرزندم غلامرضا اين است كه چشمم مشكل داشت .رفتم نزد پزشك و گفت بايد عمل جراحي كني . حقيقتاً وضع مالي ام خوب نبود يك روز غلامرضا از تربيت معلم آمده بود وقتي ديد من مشكل كالي دارم مقدار پولي كه ماهانه به او مي دادند مربوط به چند ماه او بود ، همه پول ها را به من داد و من رفتم چشمم را جراحي كردم و معالجه شدم . خدا فرزندم را بيامرزد و شهادتش را قبول كند .
ديگر از خاطرات اين كه اگر در منزل چيزي خراب مي شد و نياز به تعمير داشت او دست به كار مي شد و تعمير مي كرد به كارهاي مكانيكي الكتريكي زياد علاقه داشت گاهي بيكار نمي شد هميشه يا مطالعه مي كرد يا با وسائل برقي سر و كار داشت و در حال تعمير و يادگيري بود و وقت را به بطالت نمي گذراند .
مرثيه در سوگ شهيد
غمت را بر دل و جان رهگذر باد خيالت روشني بخش نظر باد
جدا از روي تو پيوسته چون شمع مرا هر دم زباني شعله ور باد
شهادت را تو مير كارواني بر اين صحرا ترا سير و سفر باد
به جز غم گر كه باري ديگر آرد نهال زندگي بي بار و بر باد
الا اي نغمگر مرغ بهشتي دلم با سوز و سازت نغمه گر باد
از اين غم خاطرم سرگشته چون ابر به گردون اشكبار و بي سپر باد
اگر جز در هوايت پر گشايد هماي خاطرم بي بال و پر باد
هر آن كت آشيان زير ز بر كرد مدامش خان و مان زير و ز بر باد
ز شب هاي سياه ماتم تو الهي روزگارش تيره تر باد
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر