برگرفته از کتاب پیشتازان فتح
سه‌شنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۵۸
رزمندگان چشم به چشم مجید دوخته بودند که چه خواهد شد. وسیله ای هم نبود که او را به عقب ببریم فقط نگاهش می کردیم. بچه ها دعا و ناله میکردند ولی مجید فقط "یا زهرا" میگفت...ادامه این خاطره از «محمود باشی» یکی از رزمندگان جنگ های نامنظم بوشهر را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد بوشهر بخوانید.

به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ کتاب «پیشتازان فتح» مجموعه خاطرات رزمندگان جنگ‌های نامنظم استان بوشهر است که به روایت رزمندگان استان بوشهر و تهیه و تدوینگری «اسماعیلی ماهینی» در سال ۱۳۹۱ به چاپ رسیده است.

گوشه ای از این خاطرات را به روایت رزمنده جنگ های نامنظم «محمود باشی» تقدیم حضورتان می کنیم.

شهادتین با رمز یا زهرا(س)

فرهاد حیدری بدجوری بی تابی می کرد چون این دو خیلی به هم نزدیک بودند. بیشتر اوقات با هم بودند کمتر زمانی دیده می‌شد که آنها با هم نباشند علیرضا او را نیز دلداری میداد. مجید بشکوه مظلومانه و آرام نگاه میکرد علیرضا مرا نگاه میکرد. هر چند دقیقه ای صدای «یا زهرا» از زبانش شنیده می‌شد. عجب وضعیتی پیش آمده بود شور و غلغله ای بود.

صدای انفجار تانک های دشمن و شلیک گلوله ها قطع نمی شد از این طرف هم تعدادی از رزمندگان چشم به چشم مجید دوخته بودند که چه خواهد شد. وسیله ای هم نبود که او را به عقب ببریم فقط نگاهش می کردیم بچه ها دعا و ناله میکردند ولی مجید فقط «یا زهرا» میگفت و مستقیم به صورت علیرضا گاهی هم نگاه اش را برمی گرداند و بچه ها نگاه می کرد.

لحظه بعد لبخندی زد بچه ها خوشحال شدند خیال کردم حالش بهتر شده صدایش کردم «مجید! مجید!».

شهادتین با رمز یا زهرا(س)

تصویر بالا شهید «مجید بشکوه» در کنار همرزمانش

مجید لحظه چشمانم را روی هم گذاشت و دوباره باز کرد شروع کرد به خواندن شهادتین همینطور که میگفت «اشهد ان لا اله الله لا و اشهد ان محمد رسول الله» آرام چشم هایش را بست. صدای گریه بلند شد هرچه صدایش کردم جواب نداد علیرضا صدا زد«مجید! مجید!» هیچ خبری نبود.

غم مانند کوه بر دلمان سنگینی می کرد. نای حرکت نداشتیم که صدای علیرضا بلند شد مجید به آرزویش رسید سریع باشید خودتان را جمع و جور کنید فعلا جای عزاداری نیست. یکی از برادران تن مجروع مجید را به عقب برد و به آمبولانس رساند و خودش برگشت.

حوالی غروب بود آتش تهیه دشمن بیداد میکرد. آتش به حدی زیاد بود که نمی‌توانستیم سرما را بلند کنیم و جلوی ما را ببینیم منطقه جهنم شده بود. از آسمان مثل باران گلوله می بارید.

شهادتین با رمز یا زهرا(س)

تصویر بالا تصویر فرمانده جنگ های نامنظم شهید «علیرضا ماهینی»

مقر فرمانده اعلام شد که از سمت راست پل نیروهای عراق در حال پیشروی هستند و جایی برای مقاومت نیست دستور رسید که علیرضا ماهینی سریع نیروهایش را از منطقه به عقب بکشد و در جای قبل مستقر کند.

فرمانده قبل از اینکه عقب نشینی کند، دستور داد آرپی جی زن ها سریع تانک ها را منهدم کنند و باقی نیروها را به شکل منظم به طرف مقر قبلی عقب نشینی کنند. خودش هم آنجا ماند تا تمام نیروها عقب نشینی کردند و بالاخره خودشان به طرف عقب برگشت.

نبرد سنگین که از آن شب گذشته شروع شده بود تا شب طول کشید. در این عملیات تعداد زیادی از تانک‌ها و نفربرها های دشمن منهدم شد و مقدار زیادی اسلحه و مهمات به دست نیروهای ما افتاد و تعدادی نیز اسیر گرفته شدند.

انتهای پیام/

منبع:کتاب پیشتازان فتح

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده