گفتگو با مادر شهید «اکبر بازبین»؛
مادر شهید «اکبر بازبین»، می گوید: عشق به امام و دفاع از وطن، فرزندم را راهی جبهه ها کرد دلش نمی خواست با او مخالفت کنیم. وقتی به جبهه رفت از خدا خواستم فرزندم و تمام رزمندگان دیگر به سلامت برگردند اما شهادت، هدیه ای بودکه خداوند به اکبر عطا کرد.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، مادران شهدا شاهداني بي ‌‌ادعا هستند كه با الهام از مكتب حضرت زهرا (س) با خدا معامله كردند و فرزندانشان را در راه حق و حقيقت راهي جبهه هاي نبرد با كفر كردند، چنين مادراني مقام و جايگاهي ارزشمند نزد خدا دارند.

شهادت، هدیه خداوند به اکبر بود

 

در همین راستا و به مناسبت سالروز شهادت حضرت ام البنین (س) و نامگذاری این روز به نام تکریم از مادران و همسران شهدا گفتگویی را با مادر شهید «اکبر بازبین» انجام دادیم که در ادامه تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.

نوید شاهد کرمانشاه: ابتدا خود را معرفی کنید.

مادر شهید: با نام و یاد خدا، من «خانزاده پست دست» مادر شهید «اکبر بازبین» هستم و در حال حاضر درشهرستان قصر شیرین سکونت دارم.

نوید شاهد کرمانشاه: مادر شهید فرزند چندم شما بود ؟

مادر شهید: هفت فرزند، ۶ پسر و یک دختر، اکبرفرزند بزرگ من بود که شهید شد.

نوید شاهد کرمانشاه: از دوران کودکی شهید برای ما بیشتر بگویید.

مادر شهید: اکبر16 تیر ماه 1341 در روستای سید سهراب از توابع شهرستان قصرشیرین به دنیا آمد، فرزند اول خانواده بود. دوران کودکی شهید در همان روستا بودیم پدرش مشهدی بندر به کار کشاورزی مشغول و من نیز خانه دار بودم. شهید با اینکه سن زیادی نداشت با پدرش به مزرعه می رفت و در کارهای کشاورزی به او کمک می کرد. وی همچنین در مراسمات مذهبی روستا به خصوص در ایام محرم با مسجد و برگزار کنندگان هیئت های عزاداری همکاری می کرد.

نوید شاهد کرمانشاه: شهید تا چه مقطعی تحصیلات داشت؟

مادر شهید: آن زمان بچه های روستا تا مقطع ابتدایی درس می خواندند. اکبر نیزکلاس اول تا پنجم ابتدایی را در روستا به پایان رساند. همزمان با دوران راهنمای و متوسطه به قصرشیرین رفت. پسرم بسیار باهوش و زرنگ بود درسش را با علاقه می خواند دوران دبیرستان همیشه به ما می گفت باید درسَم را تمام کنم و به جبهه بروم یک روز پدر بزرگ مرحومش صدایش زد و گفت:«اکبر جان عجله نکن وقت هست درس بخوان تو هم مثل بقیه به جبهه می روی».

نوید شاهد کرمانشاه: از خصوصیات اخلاقی شهید برایمان بگویید.

مادر شهید: پسرم خیلی آرام، متین، دلسوز، اخلاق و رفتارش زبان زد همه اقوام و فامیل بود طوری که همسایگان و اقوام زمانی که به مرخصی می آمد او را به خانه خود می بردند، نمازش را سر وقت و همیشه قرآن می خواند، هیچ وقت کاری بدون اجازه من و پدرش انجام نمی داد، عاشق امام خمینی (ره) و رزمندگان بود، زمانی برای من و پدرش نامه می فرستاد؛ می نوشت پدر و مادرم تنها من در جبهه نیستم، برای تمام رزمندگان و امام دعا کنید.

نوید شاهد کرمانشاه: چرا شهید به جبهه رفت آیا با رضایت شما بود؟

مادر شهید: عشق به امام و دفاع از وطن فرزندم را راهی جبهه ها کرد دلش نمی خواست با او مخالفت کنیم بالاخره با همین رفتارهای شایسته مارا راضی کرد دائماً با خود می گفتم مادران دیگری هم هستندکه مثل من فرزندانشان در حال جنگ با صدام هستند، پسر من نیز راهش را انتخاب کرده، تنها نگرانی ام از این بابت بود که پسرم ازدواج نکرده است وقتی به جبهه می رفت از خدا خواستم فرزندم و تمام رزمندگان دیگر به سلامت برگردند اما شهادت هدیه ای است که خداوند به اکبر هدیه کرد و مطمئنا چیزی بود که خودش می خواست ما راضی هستیم به رضای خداوند.

نوید شاهد کرمانشاه: از خاطرات فرزندتان بگویید.

مادر شهید: شهید «علی غلامی جگرلویی» از همسایه ها و دوست اکبر بود وقتی علی به شهادت رسید به منزل آمد و گفت:«مادرم اصلا دوست ندارم خانواده شهید مرا ببینند چون فرزندانشان شهید شده است کاش من هم شهید شوم تا اینکه آنها با دیدن من به یاد فرزندشان نیفتند».

نوید شاهد کرمانشاه: شهید در چه سالی،کجا به شهادت رسیدند؟

مادر شهید: پسرم سال 1363 در جبهه ابو غریب خوزستان شهید شد از طریق عمویش به ما خبر دادند ابتدا به ما نگفتند اکبر شهید شده  فکر می کردیم مجروح است، با هلی کوپتر از خوزستان به بیمارستان شهید اشرفی در اصفهان منتقل شده بود. اکبر بر اثر اصابت ترکش به سر در تاریخ 29 خرداد ماه سال 1363 شهید شد. آن زمان عراقی ها قصرشیرین را گرفته بودند و ما در اسلام آباد ساکن بودیم. لذا مجبور شدیم پیکرفرزندم را در اسلام آباد به خاک بسپاریم.

نوید شاهد کرمانشاه:خبر شهادت شهید چه تاثیری بر روی شما وخانواده داشت؟

مادر شهید: هرچند فرزندم به آرزوی خودش که شهادت بود، رسید. ولی مرا با کلی از آرزوهایی که در دلم برایش داشتم تنها گذاشت چون نه تنها پسرم که جگر گوشه ام بود از دست داده بودم بلکه به علت اختلاف سنی کم من و فرزندم یار شفیق و رفیق هم بودیم و او را در دل خاک نهادم ولی چون انقلاب و امام را دوست داشتم و خودش نیز این راه را انتخاب کرده بود به خودم دلداری می دادم و همین هم مرا آرام می کرد.

نوید شاهد کرمانشاه: درپایان به عنوان مادر شهید سخن شما با مردم و مسئولین چیست؟

مادر شهید: در پایان سلامتی و طول عمر بابرکت برای رهبر عزیزمان از خداوند متعال خواستارم و انشالله همه جوانان ایران سر بلند باشند و به آرزوهایشان برسند. از مسئولین خواهشمندم که خانواده های معظم شهدا و ایثارگران را فراموش نکنند.

تهیه و تنظیم: شهرزاد سهیلی

انتهای پیام/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده