با منافقین و کفار بجنگید و انتقام خون شهدا را بگیرید

به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ شهید «سید غلام حسین دشتی حسینی» در تاریخ ۲ فروردین ماه ۱۳۴۶ در روستای باغک شهرستان تنگستان از توابع استان بوشهر متولد شد.

شهید «سید غلام حسین دشتی حسینی» درحالیکه محصل بود در مرحله اول راهی جبهه‌های غرب گردید و به مدت سه ماه در مناطق قصرشیرین و سرپل ذهاب خدمت کرد و در مرحله دوم در عملیات والفجر ۴ شرکت نمود مدت زمان حضور ایشان در جبهه‌های نبرد در سال‌های ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ اتفاق افتاده است.
سرانجام در پاییز سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۴ شرکت می‌کند و در تاریخ ۲ آبان ماه ۱۳۶۲ در تپه کدو به شهادت می‌رسد.
وی تا روز شهادت ۱۶ سال و ۷ ماه و یک روز از عمرش را پشت سر گذاشته و زمانی که به جبهه می‌رود با کم بودن سن مواجه بوده که باتغییرتاریخ تولد خود مؤفق به ثبت نام برای اعزام می‌شود. روزی که اعزام می‌گردد ۱۵ سال داشته است.

متن کامل وصیت نامه شهید «سید غلام حسین دشتی حسینی»

پس از ستایش خداوند و درود بر رسول اکرم و ائمه اطهار بالاخص حضرت مهدی (عج)‌ و نایب برحقش خمینی رهبرکبیر انقلاب اسلامی و ملت شهید پرور ایران و با سلام بر پدر و مادر و خواهر و برادرانم و تمام دوستان و آشنایان.
بنده سید غلامحسین دشتی حسینی فرزند محمد علی دشتی حسینی بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده بودم و در راه الله برای پاسداری و حراست از انقلاب اسلامی که خونب‌های هزاران تن کشته و مجروح است در جبهه آمدم بجنگ علیه ضد خدا پرداختم من گام نهادن در این مسیر خدایی را یک فریضه می‌دانم در این راه اگر دشمن را شکست دهیم پیروزیم و اگر بظاهر شکست بخوریم و کشته شویم هم پیروزیم.
به هر حال این مایه شکر پروردگاری و افتخار برای من  و شماست که در این راه به درجه شهادت می‌رسیم و به جایی می‌رویم که ملکوتش نامند، آنجا که بهشتش نامند و زندگی ذلت بار را هیچوقت قبول نخواهم کرد، مرگ سرخ و شهادت را بر آن ترجیح می‌دهم همانطور که قلبم آگاه است به آرزوی خود خواهم رسید.
هیهات که ۱۵ سال از عمرم گذشته و هنوز اندرخم یک کوچه ام زیرا از نعمت‌هایی که پروردگارم به من داده سپاسگزاری نکرده ام شرمنده‌ام بیشتر از همه نعمت‌های خداوند را ناسپاسی کرده ام که امام و رهبر و مرجع تقلید ما روح خدا خمینی بت شکن باشد و توفیق نیافتم همانطور که باید در گفتارش تفکر کنم توفیق نیافتم که بیشتر بشناسمش و صد افسوس که با او هم عصر بودم و از ولاتیش بهره نجستم و به فرامینش نیندیشیدم.
پدر عزیزم درود خدا بر تو باد که با امضاء نمودن رضایت نامه برای من در حقیقت شهادت نامه من امضاء نمودی، مادر کوه باش و چون کوه استقامت کن و لحظه‌ای از یاد خدا غافل مباش در راه دین بکوش که هرچه بکوشی باز کم است و قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر و خمینی رهبر سر ده و فریاد شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همانا فریاد ما پیروی کردن از خدا و قرآن و خمینی است.
خانواده عزیزم لباس سیاه برای من نپوشید من که از رجایی و باهنر و شهریاری و بهشتی و مفتح و تمام شهدای انقلاب اسلامی بهتر نیستم.
پدر عزیزم محل روستای باغک احتیاج به یک مبلغ دارد با همکاری برادران حزب الله انجمن اسلامی یک مبلغ مفید برای روستایمان بیاور تا غرب زده‌ها حزب اللهی شوند تا آن کسانی که به مسجد تشریف نمی‌آورند نماز بخوانند و هنوز معنی آمدن بمسجد را درک نکرده اند بیایند مسجد نماز بخوانند و در جلسات مذهبی شرکت کنند.
خانواده عزیزم امکان دارد اتفاقی بیافتد که جنازه‌ام بدستتان نرسد آنگاه بیایید به گلزار شهدا بروید و به مزار این همه شهید بنگرید آن وقت درد خود را فراموش خواهید کرد اینک سخنی با مردم: از همه مردم می‌خواهم در هر حال پیرو ولایت فقیه باشید و همیشه روحانیون را سرمشق خود قرار دهید و با کفار و منافقین و با آمریکا و دیگر قدرت‌های شیطانی با تمام قوا بجنگید و انتقام خون شهیدان را از آن‌ها بگیرید و در نمازهایتان امام را دعا کنید و همچنین از همه می‌خواهم که مرا حلال کنند و از دوستان و آشنایان و از همه کس بخواهید که مرا حلال کنند. مرا در کنار یکی از شهدای باغک دفنم کنید.
خدایا شهادت نصیبم گردان، پروردگارا اسرائیل این غده سرطانی منطقه را نابود بگردان. خدایا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی (عج) متصل بگردان. رهبر کبیر انقلاب از خطرات ارضی و سماوی مصون و محفوظ بدار. خدایا رزمندگان قهرمان و شهید پرور ایران در جبهه‌های نور علیه ظلمت به پیروزی نهایی برسان. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

انتهای پیام/