بی شهادت در قیامت نزد حضرت فاطمه(س) خجالت زده ام
به گزارش نوید شاهد بوشهر؛شهید«ابوالقاسم باقرزاده»یکم خرداد ۱۳۴۵در بوشهر متولد شد.وی با مسئولیت تک تیرانداز در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۶۳ در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت رسید.
متن کامل وصیت نامه شهید«ابوالقاسم باقرزاده»
«مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی و مَن عَرَفَنی، أحَبَّنی و مَن أحَبَّنی،عَشِقَنی و مَن عَشِقَنی،عَشِقتُهُ؛و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ.»
«آن کس که مرا طلب کند مییابد، آن کس که مرا یافت میشناسد،آن کس که دوستم داشت به من عشق میورزد، آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق میورزم،آن کس که به او عشق ورزیدم کشته ام میشود و آن کس که کشته ام شود خون بهایش بر من واجب است و آن کس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم.»
اینجانب،ابوالقاسم باقر زاده متولد ۱۳۴۵به شناسنامهی شمارهی ۲۲۸۷ فرزند رضا عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برازجان، هم اکنون که عازم جبهههای جنگ هستم بدون هیچ اجباری راهی میشوم.
و، اما حدیثی را که در فوق ذکر شد، معلوم میکند که خداوند چه کسانی را میکشد و آن کسانی را که میکشد خون بهای او را خود قرار میدهد.من از خداوند بزرگ خواهانم که اگر لیاقت شهادت را داشتم،مرا با بدنی سالم از دنیا نبرد؛ زیرا که در زوز قیامت در نزد حسین بن علی (ع)خجالت میکشم،چرا؟ چون که، زینب در روز یازدهم محرم میآید تا با شهدا خداحافظی کند،بالای سر حسین (ع) میآید و میخواهد با برادر خداحافظی کند؛نمیداند که کجای حسین (ع)را ببوسد. خواست دست برادر را ببوسد؛ ولی حسین (ع) دست در بدن نداشت.میخواهد صورت برادر را ببوسد میبیند که سر از تن خدا شده و به طوری که روایت شده در بدن حسین (ع) ۱۹۵۰ زخم بوده است،پس اگر من با بدنی سالم از دنیا بروم در روز قیامت در نزد فاطمه زهرا «س» خجالت میکشم.
من، وصیتی به مادرم دارم که در عزای من گریه نکند و آن گریههایی هم که میکند برای مظلومیت حسین در کربلا باشد. مادر جان، از تو میخواهم که،چون زینب استوار باشی. مادر جان، میخواهم داستان مادری را بگویم که از این مادر، سرمشق بگیری. چون که آن مادر از زینب سرمشق گرفته است و شما باید زینبی باشید.
مادری که یک فرزند داشت تعریف میکرد،فرزندم شهید شده است و میگفت که دلم میخواهد که الان مادر چند شهید بودم، چون که زینب هم برادر از دست داد و هم فرزند برادر،همه و همه را در روز عاشورا از دست داد. مادر جان از تو میخواهم که در برابر چنین مصائبی کوچک که فرزندت را از دست میدهی استوار باشی و با صبر و استقامت خود،این از خدا بی خبران و این حامیان شرق و غرب را نابود کن.
وصیتی که با پدر و برادران و خواهرانم دارم این است:پدر جان،شما حق زیادی در گردن من دارید و برای من زحمت کشیده اید تا مرا به این حد رسانده اید که شاید بتوانم برای اسلام فداکاری و جان نثاری کنم در عوض شما را اذیت میکردم، و تو،ای برادر و خواهر عزیزم، شما نیز خیلی حق گردن من دارید و من خیلی شما را ناراحت کرده ام؛ بنابراین من از همگی شما حلالیت میطلبم و در پایان از شما میخواهم که در دعاهایتان امام را فراموش نکنید و از خدا طول عمر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و شیعیان جهان، حضرت امام خمینی(ع)،را بخواهید،و باز از کلیهی برادران و خواهران خواستارم که اگر در شهادت من گریه میکنند،گریه هایتان به خاطر مظلومیت امام حسین (ع)در کربلا باشد.
جان نثار اسلام، ابوالقاسم باقر زاده
تاریخ ۱۳۶۲/۰۷/۲۴
انتهای پیام/