شهادت، مثالی از وصال عاشق به معشوق است
به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ شهید مفقودالاثر «ناصر خدری» هفتم فروردین ماه ۱۳۴۳ در بوشهر متولد شد. وی با مسئولیت پاسدار وظیفه به جبهه اعزام شد و در تاریخ ۱۲ اسفندماه ۱۳۶۳ با سمت تک تیرانداز در منطقه عملیاتی طلائیه به شهادت رسید.
متن کامل وصیت نامه شهید مفقودالاثر «ناصر خدری»
گرمرد رهی میان خون باید رفت/از پای فتاده سرنگون باید رفت
سلام به رهبر کبیر انقلاب و درود بر شهیدان همیشه جاوید. اکنون که در جبهه هستم و اگر سعادت داشته باشم و خدا لطف کند و نصیبم گرداند نعمت شهادت را، چند کلامی به عنوان وصیت نامه مینگارم.
روی اول سخنم با خانواده ام میباشد: خانواده عزیزم! این وصیت را موقعی میخوانید که من دیگر در بین شما نیستم. فقدان من برای شما خیلی سخت است و تحمل این مصیبت برای شما خیلی گران تمام میشود. اما بگذار حرفی را به شما بزنم و آن اینکه، شما امانت دارید و مرا به امانت نزد خود نگه داشتید تا به موقع خود به صاحب اصلی اش، یعنی خدا بر گردانید.
چه خوب است که در مدت امانت داریتان، امانت خدا را خوب محافظت کنید، خوب محافظت کردن امانت خدا به خوب تربیت کردن آن است و شما از عهده این کار بر آمدید و چه خوب هم برآمدید.
خانواده عزیزم! وصیتم به شما این است اگر مرا دوست دارید به وصیتم عمل کنید مبادا در فقدانم بگریید و شیون وناله کنید و دل دشمنان شما و مملکت شاد شود زیرا دشمن گریه شما را نشانه عجز و ناتوانی شما میداند؛ و اگر خواستید گریه کنید، بر امام حسین (ع) و اهل بیت او گریه کنید.
اینک خصم مزدور بر مملکت و قرآن یورش آورده و بر صغیر و کبیر این مملکت رحم نمیکند و به نوامیس این ملت تجاوز کرده، مردم بی گناه را قتل عام کرده و میکنند، از طرفی ندای قرآن به این نداست که:
«وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ»
و از طرف دیگر ندای «هل من ناصر» امام و رهبر کبیر انقلاب، به این نداست که ما را به یاری خواسته.
این جاست که دیگر سکوت معنی ندارد و سکوت به معنی خیانت به امام و مسلمین است. باید رفت، باید جنگید، باید کشت تا کشته شد. با این طرز تفکر باید به میدان نبرد رفت و از حیثیت اسلام دفاع کرد.
خواهرانم هم خواهران دینی و هم خواهران تنی! شما بعد از کشته شدن من مسئولیتی بس خطیر بر عهده دارید. رساندن پیام انقلاب، مهمتر از ریخته شدن خون من است، که ریختن خون من به خاطر رساندن پیام مظلومیت مان به دنیا است، و این رسالت بر دوش شماست.
اما وظیفهای که بر دوش همه برادران و خواهران حزب اللهی ام میباشد، این است که قلبمان را نیازارید. معذب کردن قلب ما و بی اعتنایی به خون ریخته شده ما، به تنها گذاشتن امام امت و امید مستضعفان جهان است؛ بنابراین مبادا قدر این نعمت بزرگی را که خدا به ما ارزانی کرده ندانید. وظیفه شما اطاعت از فرامین امام و تنها نگذاشتن وی در سختترین شرایط انقلاب است. وظیفه شما در وهله دوم، ادامه دادن راه ما و پاسداری از خون ماست.
اما حرفی که همه، به خصوص خانواده ام در باره من میزنند، این است که مرا ناکام خطاب میکنند؛ نه! من عاشق بودم و بالا خره به معشوق رسیدم، بلکه مدتی بود که دنبال معشوق بودم تا از او کام بگیرم و بالا خره نیز چنین شد.
بنابراین، من کامیاب شدم که از این دنیا رفتم. آری این چنین است جریان عروسی رهروان حسین ابن علی (ع)؛ و خداوند سبحان این چنین دوستان و عاشقانش را به وصال معشوق میرساند؛ و چه خوش سعادتی است، شهادت، اگر نصیب کسی شود؛ و شما خانواده عزیزم هرگز نباید افسوس بخورید که مرا از دست داده اید. بلکه از آنجایی که انسانها آفریده شده اند برای امتحان، و یکی از نشانههای امتحان ما خدمت به مسلمین است و، چون نتوانستم از عهده این مهم بر آیم، باید افسوس بخورم، آری من نتوانستم خدمتی بر ملتم کنم، هر چه از دستم بر آمد برای خدمت به اسلام و مسلمین کردم، امیدوارم که مورد قبول اول خدا و بعد هم امت اسلام واقع گردد؛ و در آخر از تمام کسانی که به نحوی از من دل گیر شده اند، تمنای بخشش دارم و از پدر و مادر و خانواده عزیزم میخواهم که اگر در زمان حیاتم حق پدر و مادری را به جا نیاوردم، مرا ببخشید. دیگر عرضی ندارم و برای آخرین بار از خانواده و تمام دوستان و آشنایانم، خداحافظی میکنم
۱۳۶۱/۰۴/۲۹،
۲۸ رمضان المبارک
انتهای پیام/