خاطره ای از شهید محمد علی ایجی

خاطره ای از شهید محمد علی ایجی
قسمت دوم خاطرات شهید انقلاب «محمدعلی ایجی»

وقتی حرف امام را می‌زد، اشک از چشمانش جاری می‌شد

برادر شهید «محمدعلی ایجی» نقل می‌کند: «با بچه‌های مسجد می‌رفتند و عکس و اعلامیه امام را پخش می‌کردند. شده بود عاشق امام. وقتی حرفش را می‌زد اشک می‌ریخت و می‌گفت: ما باید امام رو بشناسیم و راهش رو بریم، اگر چه آخرش مرگ باشه.»
طراحی و تولید: ایران سامانه