خاطرات شهید جمال

خاطرات شهید جمال

از زیر قرآن که رَد شد، به دلم برات شد برنمی‌گردد

پدر شهید «عباس جمال» نقل می‌کند: «گفت: «بابا! هر بدی ازم دیدین بگذرین، دلم نیومد اینو به مامان بگم. مادرش قرآن به دست ایستاده بود که عباس رد بشود. از در که خارج شد، به دلم گذشت عباس دیگر برنمی‌گردد.»

ویژه‌نامه شهید «اسماعیل جمال» منتشر شد

به مناسبت سالروز شهادت شهید «اسماعیل جمال»، ویژه‌نامه این شهید گران‌قدر شامل کلیپ، تصاویر، زندگی، خاطرات، وصیت‌نامه و دست‌نوشته برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
قسمت چهارم خاطرات معلم شهید «اسماعیل جمال»

می‌خواهم با شهادتم شاهد و گواه قرآن باشم

هم‌رزم شهید «اسماعیل جمال» نقل می‌کند: «گفتم: اسماعیل! معاون گروهان شدی که بی‌عدالتی کنی؟ با شنیدن صدای من برگشت. همدیگر را بغل کردیم. گفتم: چی شده؟ همیشه یک‌طوری رفتار می‌کنی که آدم فکر می‌کنه آخرین عملیاته که شرکت می‌کنی و قراره شهید بشی؟ گفت: دعا کن شهید بشم، قول می‌دم شفاعت تو رو بکنم. می‌خوام با شهادتم شاهد و گواه قرآن باشم.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه