شهید حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد

شهید حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد

قرآن خواندنش زبانزد همه بود

«قرآن خواندنش زبانزد همه بود. در پایان نماز جماعت، تعقیبات نماز را می‌خواند. صبح‌ها هم تنها در گوشه‌ای می‌نشست و دور از چشم رزمنده‌ها، زیارت عاشورا را می‌خواند ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

دعای تکراری!

« یک روز که شهید طباطبایی دعای حجت را به قولی دزدیده و سر سفره گفته بود، یک پس گردنی از حجت خورد! بعد از زدن پس گردنی، شهید صنعتکار گفت: ای بابا! این ‌که دعای من بود! ...» ادامه این خاطره از زبان همسر شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

آخرین بوسه!

«فرمانده گردان محمد رسول‌الله (ص) گفت: حجت! برو پسرت را ببین و برگرد. حجت سریع خود را به پسرش رساند. فرصت زیادی نبود؛ آخرین بوسه را بر گل صورت فرزند چند روزه‌اش کاشت و روانه عملیات شد ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

التماس دعا!

«وقتی رزمنده‌ها برای نماز شب بیرون می‌رفتند، شهید صنعت‌کار هم یک اشاره‌ای از زیر پتو می‌کرد یعنی من هم بیدارم، مرا هم دعا کنید ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

چهره بشاش و روحیه‌ شادی داشت

«از چهره‌ای بشاش و روحیه‌ای شاد برخوردار بود و دائماً چه در سختی‌ها و چه در اوقات دیگری که باهم بودیم بچه‌ها را با شوخی‌ها و مزاحم‌های شیرینش روحیه می‌داد ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

از جلوی دوربین فرار می‌کرد!

«در مواقع اعزام نیرو به جبهه، معمولا من سرگرم تهیه فیلم و عکس از رزمندگان پرتوان و مصاحبه با آن‌ها بودم، ولی هر وقت سراغ حجت می‌رفتم، از جلوی دوربین فرار می‌کرد ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

با یک جعبه شیرینی آمد!

«چهار روز قبل از عملیات به شهید صنعتکار خبر داده بودند که فرزندش به دنیا آمده، منطقه، منطقه حساسی بود و، چون زمان عملیات بود، به‌سختی مرخصی می‌دادند ...» ادامه این خاطره از زبان همسر شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

قبل از شهادتش خواب دیدم که شهید شده است

«قبل از شهادتش خواب دیدم که شهید شده و در جمع شهداست. من و مادرم داشتیم می‌رفتیم که شهدا را ببینیم. همینطور که داشتیم می‌رفتیم یکدفعه دیدیم که حجت سرش را بلند کرد ...» ادامه این خاطره از شهید «محسن بلندیان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه