پس از ۲۹ سال انتظار زمان وصال رسید. پیکر پاک برادرم را در آغوش کشیدم بغضم شکست و جهنم هجر به بهشت وصال تبدیل شد. انتظار و غربت تمام شد. مادرم او را در آغوش کشید برایش لالایی گفت از گهواره خالی و قنداق خونین گفت. می خواستیم با او از غم دل بگوئیم اما از شوق دیدارش غم دل فراموش شد.