خواهر شهید غلامرضا رفیعی میگوید: تصمیمش را گرفته بود برود جبهه. برای بدرقه رفته بودیم. مادر نگران بود. به غلامرضا گفتم: مادر نگرانه. حرف ما رو قبول نمی کنی، حداقل به خاطر زن و بچه هات نرو.
خواهر شهید رضا ابوبصیری از مادر خود درباره برادرش شهیدش میگوید: رضا آن روز به حرف من خندید. داشت می گفت ببین مادر امروز وقت رفتنم نیست. من حالا حالاها باید زنده بمونم.
شهدا جان خويش را در طبق اخلاص نهاده و بر معبود خويش تسليم كردند و كلمه پر افتخار شهادت و يا بهتر بگويم قاموس پر مسؤوليت شهيد را براي خويش برگزيدند. شهدای مرداد از تبار خوی هم این چنین خالصانه به سوی معبودشان پر کشیدند.
یکی از شهرستانهای استان آذربایجان غربی، شهرستان شوط است که مردانش دوران انقلاب و دفاع مقدس جانفشانیهای بسیار کردند تا مردمشان در آسایش و آرامش باشند. شهدای مرداد ماه شوط را در یک پوستر گرد آوردیم تا قدردانشان باشیم.