شعر جنگ - صفحه 9
۰۸/مرداد/۱۴۰۴
۰۰:۰۵
فا
فارسی
English
العربیة
خانه
اخبار
اسناد
عکس
فیلم
کتاب و ادبیات
پژوهش
ویژه نامه ها
شاهد الکترونیک
استانها
موزه شهدا
جستجوی شهدا
بخش ویژه «شهدای غریب»
تفال به وصایای شهدا
تفال به وصایای شهدا
شعر جنگ
هنوز چشم به راهت نشسته مادر تو
قطار بهشت
قطار کلماتم/ از ریل این خط هاي موازي/ به سمت تو می آیند
«باران تر» تقدیم به دو برادر شهید حمیدرضا و رضا شاهنده
«باران تر» سروده فرشته رستمی به دو برادر شهید حمیدرضا و رضا شاهنده تقدیم شده است.
با روشن ترین نگاه تو آفتاب سایه اي بیش نیست
زیباترین نگاه تو را قاب کرده ام/ و بر بلندترین دیوار به تماشا گذاشته ام/ سنگرنشین شب هاي بی ستاره و ماه
شور محرم
رفتی مگر بهشت مجسم بیاوري!/ بر زخم هاي حادثه مرهم بیاوري/ تا چند سال من بنشینم به انتظار / تا چند در بهار محرم بیاوري!
سفر کردي اما قرار این نبود /که هرگز دگر بر نگردي پدر!
به من خیره بودي به سردي پدر!/ در آن صبح لبریز زردي پدر!/ سفر کردي اما قرار این نبود/ که هرگز دگر بر نگردي پدر!
ناگهان کوچه هاي شهرم باز /بوي نام شهید می گیرند
هیچ کس مثل تو این گونه به پایان نرسید!
بعد از آن روز سیاهی که خیابان نرسید/ هیچ کس مثل تو این گونه به پایان نرسید/ آه! اي سرخ تر از هر چه رگم می گوید
کاش اي کاش که می شد که بگویم که پدر / چه کسی باز به داد دل مادر برسد
کاشکی این شب، شب مانده به آخر برسد/ تا سحر باز همان پر زده از در برسد/ آن قدر منتظرم خیره به در تا کلمات/ از تن زخمی تو بر تن دفتر برسد
سنگ ها و دست ها
شریف!/ وقتی سنگ ها دستهات را پیدا نکردند/ بلند شو!/ تکه تکه هاي تنم را بردار/ پرتاب کن/ ذره ذره هاي گم شده ام را
قدس
شهاب سنگ ها/ پرتاب سنگ اند/ به سوي ستاره هاي شکسته صهیون/ ستاره نیستند!
اسمت را براي اولین بار در «الجزیره» شنیدم وقتی که براي آخرین بار شهادت خواستی
اسمت را براي اولین بار /در «الجزیره» شنیدم/ وقتی که براي آخرین بار شهادت خواستی/ روز بعد تیتر تمام روزنامه هاي عرب بودي
شهر از رد پاي تو گلگون برادر
باز هم چشم هاي تو را خون... برادر!/ دست هاي تو در دست زیتون برادر!/ خانه ات را به روي تو آوار کردند/فوج خفاش هاي شبیخون برادر!
به سنگر بخوان شعر خون با تفنگ
بزن ساز آتش به گاه نبرد / که رقاص خون برنشیند به گرد/ به مردی فکن ناله درجان شب /به جانش بزن شعله سوز و تب
مرد عاشق سنگر! تو را خداحافظ
نگاه خیس غزل ها به سنگر افتاده است/ سکوت آینه، حتی به گریه افتاده است / هوای سرخ شلمچه ببین چه طوفانی است
پدر از خون تو نمی گذرم
سال ها پیش کودکی بودم / سخت درگیر کودکی هایم / پدرم اتفاق سبزی بود/ در نهان خانه تماشایم
وقت آن است که سجاده ز خون تر بشود
عشق تا سمت پریشانی شب می آید/ کسی انگار به مهمانی شب می آید / در رگ حادثه دیری ست که خون آشفته ست
غرق تاول خردل شده دستانشان
این شقایق ها که از مین مشوش سر زدند/ ریشه در آب حیات خضر پیغمبر زدند / در هیاهویی که آتش شعله می زد هرطرف
دوازده روایت جنگ
دوازدهم/ آبان/ هزار و سیصد و شصت وپنج / معلم ادبیات / دفتر حضور غیاب / و سه نفرآخر کلاس
یک لنگه از پاهایتان در دشت جا مانده
از آخرین پوتین فقط یک رد پا مانده / یک تانک در ابهام مشتی رمل جا مانده / از حاجی و میدان مین و سنگر و ترکش
<
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
>
تازهها
تاکید امام علی (ع) بر ضرورت بیداری معنوی در آرامش و سختی
طراحی و تولید: ایران سامانه