دانشجو بود و در دانشگاه جبهه، در میان خاکریز و سنگر، استاد عرفان و عشق شد. حاصل این کمال در سلوک بر سجاده آتش، وصیت او بود که در آن نوشت: «از همان روز که ما را از مولا جدا کردند و در این خاک آوردند، شروعش پست بودن این دنیای خاکی را اعلام میکرد و پایانش توسل جستن به او را نوید میداد.» او از مدافعان «مهران» بود که در راه باز پس گیری این شهر از اشغال و اسارت دشمن متجاوز، جان نثار کوی جانان شد.