داود محمدی

داود محمدی
خاطرات شفاهی رزمندگان ؛

شهید زین الدین اولین فرمانده لشکر 17 علی ابن ابیطالب

نوید شاهد - داود محمدی فرمانده گردان روح الله و از همرزمان شهید مهدی زین الدین که خاطراتی از نحوه آشنایی با این شهید بزرگوار و نحوه اطلاع از خبر شهادت ایشان می گوید: «هرگاه رزمندگان احساس خستگی می کردند، شهید زین الدین با یک سخنرانی و یا حضور در بین آنها، نیرو و اراده آنها افزایش می یافت.»
استاندار قزوین:

مسئولان ایثارگری‌های شهدا را فراموش نخواهند کرد

همزمان با آغاز هفته‌ی دولت، مسئولان استان قزوین و شهرستان آبیک با پدر شهید حمیدرضا حسین‌نژاد در آبیک دیدار کردند.استاندار قزوین در این مراسم گفت:ما مدیون خانواده‌های شهدا هستیم و مردم و مسئولان هرگز رشادت‌ها و ایثارگری‌های شهدا را فراموش نخواهند کرد.
زندگینامه

شهدای کربلای 8 – شهید داود محمدی (فرزند: کرمعلی)

داود محمدی ، یکم مرداد ۱۳۴۳، در روستای شال از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش کرمعلی، کشاورز بود و مادرش افروز نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. کارگر بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۲ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
زندگینامه

والفجر 8 – شهید داود محمدی

داود محمدی ، دوم اردیبهشت ۱۳۴۴، در شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش ذوقعلی، کارگری می‌کرد و مادرش صدف نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته پرستاری بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به کتف و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
شهید داود محمدي (113)

این عجله برای چه بود؟

طبق اظهار فرماندهان، وي در منطقه نمازهاي مستحبي و نماز شب مي خواند. شهيد اعتقاد به امام راحل و جمهوري اسلامي داشت.
خاطراتی از خانواده شهید بزرگوار داود محمدي

مادر جان چرا برای رفتن این همه عجله داری؟

آخرين باري كه به داود به مرخصي آمده بود خيلي عجله داشت و اصرار داشت كه مرخصی اش تمام نشده برگردد. هر چقدر اصرار يم كردم كه چرا عجله داري و بي تابي مي كني، در جواب مي گفت نمي دانم ولي احساس مي كنم كه كارهاي ناتمام زيادي دارم كه بايد انجام دهم
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه