خاطرات شهیدان

خاطرات شهیدان
قسمت دوم خاطرات شهید سید حسین تقوی

دستمال شهادت!

خواهر شهید «سید حسین تقوی» نقل می‌کند: «تازه از جبهه برگشته بود؛ یک دستمال یزدی بنفش از زمان آمدنش در دستش بود و همیشه همراهش. چند روز بعد از شهادتش یکی از دوستانش از پدر درخواست کرد تا دستمال یزدی را به او بدهد. ...»
روایتی خواندنی از فرزند آزاده و جانباز کرمانشاهی؛

ضرب و شتم عباس برای شکسته شدن یخچال قائد اعظم!

نوید شاهد - "محمد اتابک" می گوید: «برای ما جای تعجب بود در حالی که آب آشامیدنی نداشتیم هدیه یخچال بی معنی بود. پس از چند روز همه ی اسرا را به داخل محوطه بردند و گفتند همه برای قائد اعظم، صدام حسین دست بزنید که برای شما مجوس ها یخچال آورده است ولی ما هر چه قدر اطراف را نگاه کردیم، یخچالی وجود نداشت....»

پشت خط بودن، این همه حلالیت نمی‌خواد

نوید شاهد - هم‌رزم شهید "شیرمحمد رستمیان" می‌گوید: «دوید و خودش را به ما رساند. با همه بچه‌ها که برای خداحافظی و حلالیت آماده بودند، خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. یکی از بچه‌ها با صدای بلند رو به شیرمحمد کرد و گفت: «تو که پشت خط می‌آی، پشت خط بودن این همه حلالیت نمی‌خواد ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
خاطره ای خودنوشت از فرمانده شهید عباس مطیعی

24 ساعت فراموش نشدنی

این نوشتار واقعیتی است و حقیقتی است که انشاء الله برای همه سودمند خواهد افتاد و غرض از آن نه خودخواهی است و تعریف از خود ، بلکه نمایاندن گوشه ای از زندگی خود زندگی 24 ساعتم را که هرگز فراموش نمی نمایم. آخرین شبانه روزی که می توانستم راه بروم ، می توانستم مثل تو کارها را انجام دهم. آخرین شبانه روزی که مثل دیگر شبانه روزهای من پر بود از فعالیت و تحرک از آن همه مقاومت و خلاصه آخرین شبانه روزی که در میان دوستان بودم دوستانی که آنان را چون برادر می دانستم و حتی از برادر بهتر.
خاطراتی از شهید محمدکاظم شهروی

خاطره ای خودنوشت از شهید محمدکاظم شهروی

در همه حال و در همه جا به فکر فرزندانم سمیه و محمدرضا و بقیه بودم و همش در فکر بودم که این بچه ها اینقدر به بابا انس پیدا کرده اند چه کار می کنند مخصوصاً محمدرضا که فهمیده بود من می خواهم بروم جبهه و روز اول صبح هنگام خداحافظی با گریه سر خود را در زیر لحاف کرد از یاد نخواهم برد بفکر سمیه و آن شیرین زبانیها دلم را آتش می زد
خاطراتی از شهید محمد هادی مخلصی

پاداش بخاطر خواندن نماز !!

نوید شاهد سمنان: محمدهادی مخلصی بیستم خرداد 1334، در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش علی‏محمد و مادرش طلعت نام داشت. تا پايان دوره کارشناسی در رشته ریاضی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هجدهم آذر1359، در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
خاطراتی از شهید رحیم ذبیحی

جایگاه نماز در نگاه شهید رحیم ذبیحی

نوید شاهد سمنان: رحیم ذبیحی بیست و هفتم شهریور 1331، در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش قاسمعلی و مادرش خورشید نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. راننده بود. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. بیستم آذر 1364، با سمت راننده کامیون در هورالعظیم عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش قرار دارد.
سردار شهید حاج حسن شوکت پور مردی که رحلت امام را تاب نیاورد

یادداشتی منتشر نشده از مرحوم رسول ملاقلی پور در وصف شهید شوکت پور

جواب داد:‌رسول خيلي دلم مي‌خواهد استراحت كنم ولي نمي‌شود. بدون اين كه بخواهم در زندگي براي عده‌اي تكيه گاه شده‌ام. مي‌ترسم من بيفتم آنها هم بيفتند. مجبورم تا آخرين لحظه‌اي كه زنده‌ام سر پا بايستم. بعد هم رسول جان! خدا يك برگ مأموريت به ما داده كه باشيم. وقتي هم برگ مرخصي را داد كه خوب مي‌رويم

سروده ای از مادر شهید عبدالهادی قرغی به مناسبت سالروز ولادتش

گزیده خاطرات خواهرانه و مادرانه ای از شهید عبدالهادی قرغی و قطعه شعری از دل برخواسته مادر مکرمه شهید
خاطراتی از شهید حسینعلی مونسان

جایگاه نماز و حجاب از دیدگاه شهید حسینعلی مونسان

تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه