نوید شاهد: سرلشكر شهيد "حسن شفيع زاده"، در مرداد ماه سال 1336 در تبريز ديده به جهان گشود. با شروع جنگ تحميلي رشادت هاي فراوان از خود نشان داد. فرمانده توپخانه نيروي زميني سپاه و قرارگاه خاتم الانبياء (ص) هشتم ارديبهشت ماه سال 1366 در منطقه عملياتي كربلاي 10 در حالي كه عازم خط مقدم جبهه بود، خودروي وي مورد اصابت تركش گلوله توپ دشمن قرا گرفت و به شهادت رسيد.
نوید شاهد: سرلشكر شهيد "حسن شفيع زاده"، در مرداد ماه سال 1336 در تبريز ديده به جهان گشود. با شروع جنگ تحميلي رشادت هاي فراوان از خود نشان داد. فرمانده توپخانه نيروي زميني سپاه و قرارگاه خاتم الانبياء (ص) هشتم ارديبهشت ماه سال 1366 در منطقه عملياتي كربلاي 10 در حالي كه عازم خط مقدم جبهه بود، خودروي وي مورد اصابت تركش گلوله توپ دشمن قرا گرفت و به شهادت رسيد.
شفيع زاده به تنهايي خودش چنان توپخانه اي براي سپاه سازماندهي كرد كه واقعاً مي شود گفت كه يك تنه با آن دوستان خوبي كه داشت كه معمولاً هم بچه هاي آذربايجان بودند. شفيع زاده يك خصلتي كه داشت كاري نداشت كه اين بچۀ تبريز است يا اروميه يا اصفهان است.
عمليات كربلاي 5 كه در شلمچه انجام گرفت و منجر به پشت سر گذاشتن استحكامات و موانع و كانال ها و ميادين مين پيچيده و چندين لايۀ دشمن گرديد و رزمندگان اسلام در آستانۀ فتح بصره قرار گرفتند
شفيع زاده يك قهرمان ملي بود مثل ستارخان و باقرخانها كه از دل يك حادثه بزرگ متولد شد. از دل حادثه اي كه ملت ايران را تنها گذاشتند، شفيع زاده سر برآورد از دل حادثه اي كه شرق و غرب به سرزمين مقدس ما حمله كرد و غافلگيرانه مرزهاي بين المللي ايران را شكستند و وارد خانه هاي مردم ايران شدند و به غارت خانه ها پرداختند
رمز موفقيت شهيد شفيع زاده اين بود كه با نيروهاي تحت امر خودش يك ارتباط عميقي برقرار مي كرد. اصلاً نگاه نمي كرد كه اين فرمانده آتشبار است فرمانده گروه است يا فرمانده قبضه است يا يك سرباز است
ما سلاحي نداشتيم كه بتوانيم بيشتر از اين با دشمن درگير بشويم، شايد سلاحهايي كه ما به زور به دست مي آورديم، در حد كلاشينكف و ام يك و سلاحهاي اوليه جنگ بود و شعاع عملياتي ما 600 يا 700 متر بود كه با دشمني كه اين قدر مجهز بود...
نوید شاهد: «عمليات كربلاي 10» كه انجام شد برادر «محتاج» (عباس محتاج، فرمانده سابق نيروي دريايي ارتش) فرماندهي قرارگاه را بر عهده داشت، من هم جانشين او بودم
نوید شاهد : يك روز طي تماس تلفني با برادر شفيعزاده كه در جبهه بودند صحبت كردم و از ايشان خواستم براي بررسي طرح پدافند عامل و غيرعامل پالايشگاه، به تبريز تشريف بياورند.
نوید شاهد: عراقيها قصد داشتند هر طور كه شده آبادان را به محاصره خود درآورند؛ اما رزمندگان اسلام، از سقوط كامل شهر جلوگيري ميكردند. عراقيها تا رودخانه اروند و بهمنشير پيشروي كرده بودند و تقريباً راههاي تداركاتي بسته بود و امكان نداشت كه نيرو و تجهيزات وارد شهر بشود.
نوید شاهد: در «جبهه آبادان» بوديم. من هم رزمنده اي بودم مثل بقيه رزمنده ها و از علوم و فن جنگ هم چندان اطلاعي نداشتم.
آن روزها بيشتر آسيب هايي كه دشمن به ما وارد ميساخت، از طريق توپخانه بود. گلوله هاي توپ مثل باران روي سر و روي بچههاي ما ميريخت و ما چارهاي جز مقاومت نداشتيم.