مادر شهید فرشاد فولادی نقل میکند: «گفتم: مثل همه مادرهای شهدا، وقتی آوردن و دفنت کردن، میآم سر مزارت، دسته گلی برات میگذارم و شبهای جمعه هم میآم و برات خیرات میکنم. گفت: از خدا خواستم که جنازهام به دستت نرسه. برای عاشق خیلی بده که چیزی ازش باقی بمونه!»
مادر آيا مى توانم محبت ترا همچون آتشى در زير خاكستر نهفته فراموش كنم ؟ آيا مى توانم محبت خود را نسبت به تو كه پس از تقيسمش صورت قدردانى بخود گرفته و يا شعله كشيده زير پا نهم ؟