تو کجا و محمد کجا !
خاطرات مادر شهید
از مادر شهیدان علیرضا و محمد غلامی :
قبل از شهادت علیرضا خواب دیدم که درخت نخلی در حیات داریم و آن درخت خیلی زیاد ثمر کرده که از دیدنشان تعجب کردم رفتم بچهها را صدا زدم و گفتم بیایید ببینید که درختمان چقدر ثمر کرده ،وقتی دست زدم که یکی از آنها را بچینم تمام آنها ریخت ، در همان لحظه از خواب بیدار شدم و صبح خبر شهادت علیرضا را آوردند .
قبل از شهادت محمد خواب دیدم که علیرضا و محمد دست هم را گرفته اند و آمدند.
به علیرضا گفتم تو کجا و محمد کجا ، تو که شهید شدهای پس چرا دست محمد را گرفتهای ، ایشان گفتند : ما پیش هم هستیم و آنها خدا حافظی کردند و رفتند.
من برای بدرقه شان می رفتم که دیدم به یک باغ بزرگ وارد شدند که در آن باغ همه نوع چیز خداوند موجود بود گفتم اینجا چه جای خوبی است ، علیرضا گفت : اینجا فقط جای شهدا است وقتی که این را گفت من جا خوردم و بیدار شدم صبح آن شب نیز خبر شهادت محمد رضا را آوردند…
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر