زندگینامه شهید اسدالله اعمی
اسدالله اعمی
نام پدر: مراد
تاریخ تولد: 1345/10/11
میزان تحصیلات: سوم راهنمایی
تاریخ شهادت: 1366/3/28
محل شهادت: زبیدات
زندگینامه
روستای بنار آزادگان در سال 1345 میزبان تولد فرزندی بود که سال ها بعد با شهادت خویش مایه عظمت و سربلندی مردم روستا گردید. پدر برای فرزند نام اسدالله را برگزید تا در مبارزه با دشمنان همچون شیر بخروشد. اسدالله در خانه ای محقر ولی با صفا روزهای زندگی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. با اتمام تحصیلات ابتدایی در زادگاهش برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی شهید بهشتی روستای دشتی شبانکاره رفت. اسدالله هر روز با دوچرخه یا پیاده بین دو روستا را طی می کرد و توانست مقطع راهنمایی را نیز با موفقیت بگذراند.
فقر و مشکلات اقتصادی باعث شد تا اسدالله دست از ادامه تحصیل بکشد. اسدالله نتوانست نسبت به مسئله جنگ بی تفاوت باشد. لذا با مراجعه به بسیج خود را آماده ی حضور در جبهه نمود.
آموزش های لازم را فرا گرفت و راهی جبهه های حق علیه باطل شد. گمشده خود را در جبهه مشاهده می کرد. به همین خاطر حاضر نبود که دست از جهاد و مبارزه با دشمن بردارد. در همین ایام بود که اسدالله به خدمت سربازی فراخوانده شد. او بر اساس تکلیف سنگر جبهه به سنگری دیگر رفت تا آموزش ببیند و باز هم بتواند در جبهه حضور پیدا کند. این سرباز سلحشور اسلام مدتی در پاسگاه ژاندارمری برازجان و پست نگهبانی پل کلل به انجام ماموریت پرداخت.
هرچند که اسدالله همه این ماموریت ها را با جان و دل می پذیرد ولی او به دنبال گمشده اصلی خود یعنی حضور مجدد در جبهه های حق علیه باطل بود. به همین خاطر در اولین فرصتی که شرایط فراهم گردید پا به جبهه گذاشت و بار دیگر حماسه نبرد با دشمن زبون بعثی را تکرار نمود. مدت دوماه و نیم می گذشت و اسدالله پرشکوه ترین صحنه ها را در منطقه عملیاتی جنوب زبیدات رقم می زد. سرانجام اسدالله پس از مدت ها جهاد فی سبیل الله و جنگیدن با دشمن زبون بعثی مدال پر افتخار شهادت را بر گردن خویش آویخت و با هدیه جان خود به سعادت ابدی دست پیدا کرد. آری در بیست و هشتم خرداد سال 1366 اسدالله از ناحیه سر مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفت و روح پاکش به آسمان ها پر کشید. جسد مطهر شهید با حضور گسترده مردم روستای بنار آزادگان و روستای اطراف تشییع و در گلزار شهدا همین روستا در جوار قبر شهید غلامرضا شادمان – بنا به وصیت خود شهید دفن گردید.
آیین رهروی
شهید اسدالله اعمی از همان دوران کودکی آهنگ محبت اهل بیت در گوشش نواخته شد.او با مداحی های پدر نابینایش در وصف اهل بیت گوش جانش را صفا می بخشید همراه با پدر به مراسم مذهبی می رفت و در آنجا موسیقی عشق به اهل بیت در وجودش طنین انداز می شد. اسدالله به هنر عکاسی علاقه ای خاص داشت و با دوربین ساده ای که داشت در روستا به عکاسی می پرداخت.
او با عضویت در بسیج روستا آمادگی خود را برای شرکت در جبهه اعلام کرد وقتی از او سوال می شود که انگیزه ی شما از رفتن به جبهه چیست؟ می گوید:"برای حفظ اسلام و یاری نمودن امام عزیزمان و بیرون راندن متجاوزان عراقی از سرزمین پاک ایران" .آری شهید اعمی با این انگیزه پا به جبهه نهاد لباس رزم پوشید و سرانجام خونش را در همین راه نثار کرد. وی عاشقانه به فرماندهان سپاه در قبل از اعزام اعلام کرد که هر ماموریتی که سپاه به وی محول کند حاضر به انجام آن می باشد. او معتقد بود از جمله خطراتی که در آینده انقلاب اسلامی را تهدید می کند از بین رفتن اتحاد و یک پارچگی و وحدت کلمه است. همان امری که امام (ره) نیز بر آن تکیه فراوان داشتند. شهید حتی زاه آزادی قدس را نیز همان اتحاد و یک پارچگی مردم ایران می دانست.
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر