خاطرات اسارت
دوشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۱۱
روایت لحظه خبر شیرین آزادی اسرای ایرانی در ارودگاه عراق به زبان آزاده و جانباز «حاج باقر رنجبر» را بخوانید.

به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ آزاده و جانباز دفاع مقدس «حاج باقر رنجبر» ساکن استان بوشهر که طمع تلخ اسارت را چشیده است، از لحظه خبر شیرین آزادی اسراء در سال ۱۳۶۹ روایت می‌کند.  

شیرین ترین خبر را در تلویزیون عراق شنیدم
 دو سال از آتش بس گذشته بود و ما هنوز در اسارت بودیم. صدام اسرا را گروگان گرفته بود تا در مذاکرات از دولت ایران امتیاز بگیرد. شرایط روحی روانی برای اسرا خیلی سخت شده بود، خیلی بیشتر از زمان جنگ. بعضی‌ها که در سال‌های جنگ منتظر پایان جنگ بودند دیگر ناامید شده بودند و داشتند افسردگی می‌گرفتند.

اعضای گروهک منافقین مرتب به اردوگاه رفت و آمد می‌کردند و هربار با وعده‌های توخالی تعدادی از اسرا را با خود می‌بردند. بسیاری از اسرایی که به پایگاه منافقین می‌رفتند امید داشتند که راه فراری پیدا کنند و خود را از اسارت خلاص کنند. غافل از اینکه پایگاه منافقین خیلی محکمتر از اردوگاه اسرا بود. اما ده سال اسارت هم کم نبود تا پیش خودمان به آن‌ها حق بدهیم که بریده‌اند و به دنبال راه خلاصی می‌گردند.

در تیرماه ۱۳۶۹ یکی از اسراء به نام محمد از شهر اراک خود را در حمام حلق‌آویز کرد، چون خونریزی معده داشت و عراقی‌ها به او نمی‌رسیدند. این برادرمون در وصیتنامه‌اش نوشته بود: «دو راه بیشتر ندارم. یا باید به منافقین بپیوندم تا دارو گیرم بیاید و یا خودکشی کنم تا از این درد لاعلاج خلاص شوم. اولی برایم ننگ ابدی می‌آورد و من دومی را انتخاب می‌کنم و خدا را شاهد می‌گیرم که راه دیگری برای ادامه اسارت به عقلم نمی‌رسد.»

تیرماه به پایان رسید و ماه مرداد ۱۳۶۹ شروع شد، دو سال تمام از آتش بس گذشته بود.

عراق در مذاکرات ایران را متهم می‌کرد که آغازگر جنگ بوده و با لابی و کمک کشور‌هایی مثل عربستان در سازمان ملل تلاش می‌کرد که قطعنامه علیه ایران صادر شود. در این دو سال چند بار هیئت‌های دو کشور در سوئیس با هم مذاکره کرده بودند، اما چون عراق زیر بار تجاوز نمی‌رفت، این مذاکرات هیچ نتیجه‌ای نداشت.

با توجه به خلق و خوی بعثی‌ها، اسرا به این باور رسیده بودند که صدام همه اسرا را اعدام خواهد کرد، چون هیچ نشانه‌ای از آزادی اسرا به چشم نمی‌خورد.

شیرین ترین خبر را در تلویزیون عراق شنیدم
صبح روز چهارم یا پنجم مردادماه بود که تلویزیون عراق اعلام‌کرد بزودی اطلاعیه مهمی از طرف شورای فرماندهی عراق خوانده خواهد شد. همه اسرا با کنجکاوی تمام جلوی تلویزیون تجمع کرده بودند و هرکدام تفسیری می‌کردند.

حدود ساعت ۹ صبح «مقداد مراد» گوینده تلویزیون عراق در تلویزیون ظاهر شد و اطلاعیه شورای فرماندهی را قرائت کرد.

وی در این اطلاعیه اعلام‌ کرد شب گذشته ارتش عراق کویت را اشغال کرده است.

گوینده تلویزیون عراق با یک شور و هیجان خاصی اطلاعیه را خواند و خبر اشغال کویت را اعلام‌کرد.

با شنیدن این خبر امید به آزادی در دل اسرا به صفر رسید و روز بعد تعداد دیگری برای پیوستن به منافقین اعلام آمادگی کردند. با جنگ جدیدی که عراق شروع کرده بود اسرا از یاد رفته بودند و در روز‌های بعد هیچ نامی از مذاکره با ایران و حل و فصل اختلافات برده نمی‌شد. اکثر کشور‌های عربی علیه عراق موضعگیری کردند و آن را محکوم کردند.

ناو‌های آمریکایی برای حمله به عراق به طرف خلیج فارس و دریای مدیترانه حرکت‌کردند و آمریکا اعلام کرد چنانچه ارتش عراق از کویت خارج نشود به این کشور حمله نظامی خواهد کرد، البته اکثریت بچه‌ها روحیه بالا مقاومت و صبر در سرلوحه کارشان بود، اما مشکل ما همیشه گروهی بودند که طاقت مشکلات را نمی‌آوردند.

کسانی که می‌رفتند کاملا بریده بودند و فکر نمی‌کردند چه چشم‌هایی در ایران منتظر آن‌ها هستند.

سازمان ملل تشکیل جلسه داد و عراق را به خاطر اشغال کویت محکوم کرد. شورای امنیت در قطعنامه‌ای اعلام کرد عراق باید از کویت خارج شود وگرنه از راه نظامی او را وادار به خروج خواهد کرد.

کشور‌های فرانسه، آلمان، ایتالیا، مصر، عربستان و بسیاری از کشور‌های عربی گفتند در حمله به عراق شرکت خواهند کرد.

هر روز اطلاعیه‌های تند و آتشین از تلویزیون پخش می‌شد و صدام در سخنرانی خود اعلام کرد اگر به عراق حمله شود دنیا را به آتش خواهد کشید. تنها چیزی که اصلا مطرح نبود اسرای ایرانی بودند و حل و فصل مسئله با ایران.

نماینده مسعود رجوی به اردوگاه آمد و طی یک سخنرانی، جمعی از اسرا را با خود به اردوگاه اشرف برد.

با رفتن یکی از آن‌ها دلم خیلی شکست. دو تا برادر بودند اهل دهلران که از اول جنگ با هم بودند، برادر کوچک به سازمان منافقین پیوست و برادر بزرگتر گریه میکرد، می‌گفت: جواب خانواده را چه بدهم.

صفر قربانی مسئول آسایشگاه ما مرتب سفارش می‌کرد نان‌ها را خشک و ذخیره کنید.

با این همه تحریم و محاصره بعید نبود کار عراق آنقدر خراب شود که نتواند نان را تامین کند و اسرا از گرسنگی بمیرند.

رسیدیم به روز فراموش نشدنی ۲۴ مرداد

شیرین ترین خبر را در تلویزیون عراق شنیدم
از صبح آن روز تلویزیون عراق مدام زیرنویس می‌کرد تا لحظاتی دیگر بیانیه مهم شورای فرماندهی انقلاب قرائت خواهد شد.

از سه هفته پیش که عراق کویت را اشغال کرده هر روز از این اخبار داریم.

نزدیک ساعت یازده بود که مقداد مراد گوینده معروف عراقی در تلویزیون ظاهر شد و بیانیه را به این صورت قرائت کرد.

از صدام حسین رئیس جمهور عراق

به هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ایران

پس از بررسی‌های لازم به این نتیجه رسیدیم که اختلافات فیمابین را به نحوی که رضایت طرفین در آن باشد حل و فصل نماییم و برای اثبات حسن نیت خود، پس فردا جمعه ۲۶ مرداد نیرو‌های ما تا مرز‌های بین‌المللی عقب نشینی خواهند کرد و ما یکطرفه شروع به آزادی اسرا خواهیم نمود.

بر همین اساس پس فردا اولین گروه اسرای ایرانی شامل هزار نفر از مرز خانقین خسروی آزاد خواهند شد. اشک شوق پیروزی بر چشم‌ها حلقه زد.

شیرین ترین خبر را در تلویزیون عراق شنیدم
واقعا باور نکردنی بود. در روز‌هایی که هیچ امیدی به آزادی وجود نداشت نصرت خدا از راه رسید و اسرای بی پناه را از این فشار روحی و عصبی نجات داد.
بچه‌ها همه شاد و خوشحال سر از پا نمی‌شناختند...

شیرین ترین خبر را در تلویزیون عراق شنیدم

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده